پنجشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۶
دكتر محمد بردبار

محمد بردبار

مولانا ، شمس را برتر از تفکر و عقلانیت خودش می داند.برای مولانا اختلال زندگی شخصی مهم نیست، اما او تاب تحمل هر اختلال کوچک در رابطه اش با شمس را ندارد.

امشب به مناسبت هشتصدمین سال میلاد مولانا و به بهانه انتشار کتاب عظیم "انسانم آرزوست "که دربرگیرنده شرح 400 غزل از 3 هزار غزل مولانا است، گرد هم جمع شده ایم، تا این مهم را ارج نهیم.

مولانا پژوهی در کشور ما از سابقه چندانی برخوردار نیست. 130 سال پیش رضا قلی خان هدایت با انتشار دیوان شمس در تبریز گام بلندی در این راه برداشت.

زبان فارسی مفتخر به خدمت استادانی چون محمد علی موحد،محمد امین ریاحی ، محمد استعلامی، توفیق سبحانی، عبدالکریم سروش،شفیعی کدکنی،حسن لاهوتی، کریم زمانی و... است که از زوایای پنهان آثار او به کشف هاي مهمي رسيده اند و چهره تازه ای از مولانا را به ما معرفی کرده اند.

در عرصه مولانا پژوهی خدمات ارزنده جلال الدین همایی ،بدیع الزمان فروزانفر،سید صادق گوهرین ، سید جلال آشتیانی ، عبد الحسین زرین کوب ، نیکلسون و آن ماری شیمل بسیار ارزنده است.

برخی معتقدند که با توجه به وسعت آثار و شخصیت مولانا، شمس در حاشیه شخصیت او قرار گرفته است.

زمانی که شمس به مولانا رسید، انسان بسیار پخته ای بود که در طول سفرها،دیدار ها و مناظراتی که با استادان مختلف داشت، تجربیاتی کسب کرده بود و ذهنی سرشار از علوم اسلامی داشت .

شمس انسانی نبود که در انتخاب هایش دچار سستی شود .کسی که وارد دنیای عرفان می شود ، پیش از آن نیاز های عرفانی در وجودش شعله ور شده است.

بی شک تا زمانی که مساله طلب و نیاز در انسان بارور نباشد،او زندگی باروری نخواهد داشت.

مولوی در آثارش به خوبی به اهمیت موضوع نیاز پرداخته است. او به مساله نیاز شیفته وار بهاء داد و با دیدار با شمس پاسخ نیازهایش را گرفت. شمس انسان سهل انگاری نبود و غزلیات مولانا پر از شمس است.

مولانا، شمس را برتر از تفکر و عقلانیت خودش می داند.برای مولانا اختلال زندگی شخصی مهم نیست، اما او تاب تحمل هر اختلال کوچک در رابطه‌اش با شمس را ندارد.

حضور شمس در زندگی مولانا بسیار جدی و گره گشا است و مولانا نیز بارها و بارها در آثارش به این موضوع اشاره می کند.

زمانی که آثار مولانا را می خوانیم ، پرسش اصلی که به ذهن خطور می کند ، این است که مولانا در عرفانش چه چیزی را می خواهد به ما بگوید، صرف نظر از این موضوع که او در آثارش عوامل عرفان را از جمله عشق، که محصول شعور و زیبایی است را به ما معرفی می کند.

مولانا تصویر تکاملی شخصیت خود ما و شمس هم تابلویی از باید های خود مولانا است.

مطالعه اینگونه آثار مولانا هیچ دستاوردی در برنخواهد داشت . بازکردن رمز و رموز آثار مولانا یک مجاهدت مقدس است .

برترین جهادی که یک انسان می تواند بکند، این است که انسان مثنوی و غزلیات را به ذهن مردم نزدیک کند و اگر در فهم ریز کاریهای مثنوی و غزلیات مشکلی وجود دارد آن را کشف و در دسترس ادراک مردم قرار دهد .

انسانیت مهمترین تمنای یک عارف است که در آثار خرقانی ابوسعید و مولانا و... بارها شاهد آن هستیم . جدی ترین مساله ای که مولانا در آثارش مطرح می کند انسانم آرزوست .
انسان گاه از گرگ هم درنده خو تر می شود و گاه در مرحله اي صد پله پایین تر از حیوان قرار می گیرد و عرفا نسبت به انسان ها احساس مسولیت می کنند و در پی این هستند که انسانیت در انسان تحقق پیدا کند.

امیدواریم که کار او فتح بابی برای شناساندن بیشتر مولانا باشد .


***
انسانم آرزوست
سخنراني علي دهباشي ... اينجا
پيام دكتر قمر آريان ... اينجا

عكس هاي سالي بيداروطن ... اينجا
عكس هاي احمد باطبي ... اينجا

سخنراني دكتر بردبار ... اينجا
سخنراني دكتر توفيق سبحاني ... اينجا
سخنراني دكتر محمد استعلامي ... اينجا
سخنراني جمشيد مشايخي ... اينجا
سخنراني بهاءالدين خرمشاهي ... اينجا
tadaneh AT gmail DOT com