یکشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۶
بخارا برگزار مي كند... - رضا قصيريه
شب ادبيات سوئيس بود. خانم روت شوايتكرت با طفل شيرخوارش در بغل آرام و بي تكلف رفت بالا. پشت ميز . صحنه قشنگي بود ، گاهي طفل را تكاني مي داد ، شايد از ترس اينكه مبادا هنگام صحبت بزند زير جيغ ، اما خب انگار طفل معصوم مي دانست كه نبايد اين كار را بكند تا اينكه خانم برتشينكر ، مسئول بخش فرهنگي سفارت سوئيس رفت بالا بچه را گرفت . نمي دانم در جاي ديگري مثل آلمان ، فرانسه ، يا حتي در خود سوئيس بود آن هم در يك مجلس رسمي ، مثل آن شب در خانه هنرمندان ، شوايتكرت بچه به بغل مي رفت پشت ميكروفن ؟ اتفاقاٌ تمام قشنگي اش به همين بود كه شوايتكرت بچه به بغل رفت پشت ميكروفن چون نشان مي داد مجلس بي رياست و صميمي ، با تمام رسمي بودنش . و خانم شوايتكر اين بي ريايي را حس كرده بود ، ديده بود . و اين مهم بود و بس . مهم نبود او قبل از اينكه بيايد درباره ايران چه فكر كرده بود ، مي ترسيده ؟ يا دوستانش او را از سفر به ايران برحذر داشته بودند و .... مهم اين بود كه بي ريايي مجلس را حس كرده بود ، ديده بود و اين از ويژگي هاي شب هايي است كه « بخارا » به همت علي دهباشي برگزار مي كند. صادق باشيم ، از نويسندگان سوئيسي چه كسي را مي شناختيم و مي شناسيم جز دورنمات يا ماكس فريش ، البته در بهترين حالتش . چه كسي شوايتكرت را مي شناخت ، يا تراژدي ماندلشتام و آخماتووا را و يا اصلاٌ كسي فرانتسوبل ، نويسنده جوان اتريشي را مي شناخت ؟ مگر هميشه بايد سوپر استارهايي مثل گونترگراس يا ماركز باشند كه فرضاٌ اگر بخواهند بيايند دنگ و فنگشان احتمالاٌ از آمدن ديويد بكهام يا تام كروز كمتر نخواهد بود ، همانطور كه در مورد ماركز ديديم . چه كسي خبر داشت كه هموطنان ارامنه و آشوري ما اين چنين نويسندگان و شاعران پر تواني را دارا هستند . شناخت آنها را مديون بخارا و دهباشي هستيم . حالا كافي است بنويسي : بخارا برگزار مي كند ... تا تالارهاي خانه هنرمندان لبريز شود از پير و جوان ، به خصوص از جوان ها .
شبهاي بخارايي ... اينجا
سام پورمهدي ... اينجا
اسدالله امرايي ... اينجا
يادداشت آراكيليان ... اينجا
تورج دريايي ... اينجا
جليل دوستخواه ... اينجا
جواد ماهزاده ... اينجا
خجسته كيهان ... اينجا
رضا قيصريه ... اينجا
مهشيد ميرمعزي ... اينجا
سودابه اشرفي ... اينجا
فرامرز طالبي ... اينجا




tadaneh AT gmail DOT com