یکشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۶
مرد تنهای شب های بخارا-اسدالله امرایی
علی دهباشی مدیر مسئول و تقریبا تحریریه خاموش مجله بخاراست که پیش از این مجله کلک را به سیاق بخارا در می آورد . دهباشی را بار اول در دهه شصت در موسسه اطلاعات دیدم الان خاطرم نیست برای چه کاری آمده بود. آن روزها البته جوانتر بود.شاید دغدغه هایش کمتر از حالا. روزنامه ای که هنوز هم که هنوز به دوراز هیاهو روزنامه کلاسیک کشور است و بسیاری از نامداران این عرصه در آن موسسه تربیت یافته اند و نیروهایی تربیت کرده اند. علاوه بر مشی تعادلی اش همچنان روزنامه است "روزنامه" است.من خود درآن ایام جوانی بودم تازه از مرز بیست گذشته و هنوز رویاهای زیادی را در سر می پروردم.وقتی دهباشی را دیدم با کیف بزرگی که تا توانسته بود توی آن کاغذ و کتاب پر کرده بود فکر کردم چه می شد اگر اتوموبیلی داشت و این همه بار را با آن خس خس نفس ها به این سو و آن سو نمی کشاند.دهباشی را بعدها که بیشتر شناختم فکرکردم مگرمی شود این قدر عاشق ادبیات و مملکت بود.هر گوشه ای از دنیا که نام ایران وایرانی می آمد گوش تیز می کرد تا برگی بر برگ های زرین این ملک بیفزاید.
حالا در کنار مجله درآوردنی که دودمانش را به باد داده "مرد شب" شده است .مجلس گردانی شب های بخارا ،هر بار با یک موضوع وتجلیل از یک بزرگ یا کار بزرگ یا اقدام ماندگاری در این کشور پهناور.در برخی از این جلسات حضور داشته ام در برخی نیز ران ملخی به حد یک گفتار یا خواندن یک داستان و شعری .یکی از بهترین شب هایی که برگزار شد آیین بزرگداشت هشتاد سالگی استاد رضا سیدحسینی پیر عرصه ترجمه بود و دیگری شب محمد گلبن که اشگ بر چهره بسیاری جاری کرد.سید حسینی مترجم پيشكسوتي است كه يك عمر معلم بوده وهنوز هم هست و تا توانسته آموخته و ياد داده و حالا از آستانه 80سالگي گدشته است واندوه مرگ فرزند فرهیخته اش که راه پدر را برگزیده بود قامتش را خم کرده است.استادی که مورد وثوق همه است چپ و راست نمی شناسد و چه زیبا سخن می گوید.محمد گلبن هم عمری به فرهنگ کشور خدمت کرده ودایره المعارف سیار کتابشناسی این مرز وبوم است شاید استاد سید حسینی که همواره پي گير مسايل ادبي بوده است ومدتي سردبير مجله سخن بود در دهباشی جوانی خود را می یابد.چنانچه گلبن این آینه را در سید فرید قاسمی محقق گرانسنگ تاریخ مطبوعات می یابد.
.

نويسندگان و شاعران ومحققان زيادي در شب های بخارا شرکت کرده اند و می کنند.هر چند خود مسئول اندیشه ها وگفتار های خویش هستند اما از یک جهت وامدار این خادم اهل فرهنگ هستند.کاری که دهباشی کرده شاید امروز خود را چنانچه باید نشان ندهد اما در سال هایی که بر ما خواهد رفت و خواهد گذشت این یادگارها ارزش خود را نشان خواهند داد.درزمان ما اگر کسی به سراغ فرهنگ می رود قدر نمی بیتد.همین جدیتی را که دهباشی برای مجله درآوردن و گردآوری مطلب می کند اگر برای هر حرفه دیگری می کرد بی تردید نه کسی به ابروی بالای چشمش کار داشت نه این قدر به زحمت می افتاد.آن هم دهباشی که این همه از سیاست گریزان است وبا اهل سیاستش کار نیست.
علي دهباشي پنجاه شب ،شب بخارا برگزار کرده که هرکدام به تنهایی پنجاه شب کار می برد.از بزرگانی نام برده و قدرشناسی کرده و در ایام حضورشان گوشه ای از زحمات آنان را نشان داده که هر کدام ملتی برای ملت به حساب می آیند.تازه بعد از پایان هر شب شب اصلی دهباشی آغاز می شود.مطالب را تنظیم می کند و برای مطبوعات و سایت ها می فرستد.شب بخارا که تمام می شود دهباشی تنها با کوله بار پر و زیربغل پرتر کسی را دوروبر خود نمی بیند وراه می کشد به تنهایی خود تا روزی دیگر بدمد و پیامی در راه که چندمین شب از شب های بخارا برای بزرگداشت بزرگی یا واقعه ای فرهنگی برگزارمی شود. خوانندگان مجله بخارا و اهالی خانه هنرمندان ايران فراموش نمی کنند که نظم مثال زدنی دهباشی چه نقشی در برگزاری جلسه ها دارد.گویی با آن جلسات زندگي می کند. بارها و بارها جلسات اورا با جلسات دیگر کنار هم سنجیده ام و فاصله او را در صدر با باقی همگنان یافته ام .برای دهباشی و خدماتش به احترام برخیزیم و گرامی اش بداریم.با آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت .

شبهاي بخارايي ... اينجا
سام پورمهدي ... اينجا
اسدالله امرايي ... اينجا
يادداشت آراكيليان ... اينجا
تورج دريايي ... اينجا
جليل دوستخواه ... اينجا
جواد ماهزاده ... اينجا
خجسته كيهان ... اينجا
رضا قيصريه ... اينجا
مهشيد ميرمعزي ... اينجا
سودابه اشرفي ... اينجا
فرامرز طالبي ... اينجا



tadaneh AT gmail DOT com