یکشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۶
ويژگي اين شب ها - سودابه اشرفي
من شانس این را داشته ام که در چندماهی که در ایران به سر می برم در چند برنامه ی شب های بخارا شرکت کنم. برای من که حدود بیست و پنج سال از ایران دور بوده ام و همه چیز را با ولع تماشا می کنم زیباترین نکته حضور جوان ها در این شب ها بوده است. چند دقیقه که دیر برسی دیگر جا برای نشستن نیست و وقتی دور و برت را نگاه می کنی به جز دو ردیف اول شاید، که به میهمانان و سخنران ها و هنرمندان مورد بحث آن شب اختصاص دارد بقیه ی صندلی ها و سینه ی دیوارها و هر قطعه از کف سالن را حضور جوان ها پر کرده است. جوان هایی که تا آخر برنامه های شب های بخارا سر پا می ایستند یا می نشینند و با شور و علاقه به سخنرانی ها و ... گوش می دهند. من نمی دانم انرژی برگزاری پنجاه شب آکنده از فلسفه، تاریخ، ادبیات، سینما، موسیقی، تئاتر و... از کجا می آید واقعن نمی دانم-- آن هم با این نظم و ترتیب تقریبن کامل و با این جاذبه که این همه جوان را به سوی خود می کشد. ویژگی شب های بخارا در چیست که همیشه سالن ناصری یا آن یکی دیگر که الان اسمش را به یاد نمی آورم پر است حتا اگر هر هفته هم برنامه داشته باشد. ویژگی اش شاید این باشد که همه ی هنرمندان را در زمان حیاتشان و وقتی که فعال یا زنده هستند قدر می گذارد، شاید ویزگی اش این باشد که بچه های تشنه ی ما را که گذشته را از ما شنیده اند اما ندیده اند به صحنه های واقعی و ملموس می کشاند، شاید ویژگی اش این باشد که می گذارد از نزدیک لمس کنی و برج عاج نشینی هنرمندانه را می شکند و همه را به تواضع وا می دارد، شاید ویژگی اش این باشد که به هر نقطه ی جغرافیایی که دستش برسد و امکانش را داشته باشد سر می کشد، دعوت می کند، می آورد، می برد و پای همه ی سختی هایش هم می ایستد تا آن هایی که کنار دیوار تکیه می دهند با هنر جهان آشناتر شوند از ایتالیا گرفته تا ارمنستان فرقی نمی کند. امکانش هست پس می رود سراغش. نیازش هست پس می رود سراغش. شاید ویزگی اش این باشد که قاعده و قانون ندارد و هرکسی را که چیزی به هنر جهان افزوده، می بیند و قدر می گذارد و می گذارد که قدر بگذارند و بدانند که علی رغم همه ی زشتی های جهان امروز هنر هم چنان می تواند زندگی را قابل تحمل کند. من سعی می کنم از دریچه ی چشم جوان هایی که به آن ها اشاره کردم موضوع را ببینم. نسل من (نسل قبل) این فرصت را نداشت که به این گستردگی در ارتباط با هنرمندان خودش و جهان دیگر قرار بگیرد. قبل از انقلاب که دغدغه های این چنین نبود و بعد هم ما نوجوان و جوان های آن زمان در معرض طوفان تغییر و تحولات قرار گرفتیم و همه چیز را قبل و بعد از آن در کتاب ها پیدا می کردیم اما این جوان ها می توانند از طرقی این چنین از نزدیک با هنرمندان کشورشان یا کشورهای دیگر آشنا شوند و این موضوع صد در صد برای آن ها سالم تر است از آن چیزی که نسل من تجربه کرد. چه چیزی زیباتر از این که نویسنده ی زن سویسی بچه اش را روی صحنه ی سخنرانی اش شیر بدهد و تابوهای نویسندگی و روشنفکری و دور از دسترس بودن ها و بهتر و برتر بودن ها شکسته شود؟ این صحنه ها نمی شد اگر که شب های بخارا نمی شد. مطمئنم که برگزاری شب هایی این چنین شامل هزینه ای سنگین از هر نظر است اما این هزینه ی سنگین در بیشتر مواردی که من دیده و شنیده ام در لبخندهای راضی بعد از برنامه ها نتیجه اش را می دهد و مطمئنم برای برگزارکنندگانش هیچ جوابی قشنگ تر از این نمی تواند باشد.

شبهاي بخارايي ... اينجا
سام پورمهدي ... اينجا
اسدالله امرايي ... اينجا
يادداشت آراكيليان ... اينجا
تورج دريايي ... اينجا
جليل دوستخواه ... اينجا
جواد ماهزاده ... اينجا
خجسته كيهان ... اينجا
رضا قيصريه ... اينجا
مهشيد ميرمعزي ... اينجا
سودابه اشرفي ... اينجا
فرامرز طالبي ... اينجا




tadaneh AT gmail DOT com