بعد از ناكامى اولين رمانم، داستان هاى كوتاه مى نوشتم و همان وقت هم دنبال فرجى مى گشتم براى پدرو پارامو كه از سال ۱۹۳۹ توى ذهنم داشتم. ايده را از گفته هاى مردى گرفته بودم كه قبل از مرگش زندگى اش جلوى چشمش تكرار شده بود. خواستم قهرمانم يك نفر باشد كه يك مرده برايش چيزى را تعريف مى كند. در واقع سوسانا سان خوان مرده بوده و از درون قبرش زندگى را مى گذرانده. از همان جا، با بقيه آدم هايى كه آنها هم مرده بودند روابطش را داشته. همه روستا در واقع مرده بودند. رمان اولم را با نظم و ترتيب منطقى نوشته بودم. اما بعد متوجه شدم كه زندگى هيچ جور روند منطقى اى ندارد. سال ها مى گذرند بدون اينكه اتفاق خاصى بيفتد و ناگهان در يك برهه زمانى كوتاه يك عالمه اتفاق با هم مى افتد. براى همه آدم ها هم وقايع با يك روند و شيوه اتفاق نمى افتند. من سعى كردم يك داستان را با اتفاقات گسترده و متعدد روايت كنم. سعى كردم فضا و زمان را بشكنم. خيلى ادبيات اسپانيايى خوانده بودم و كشف كرده بودم كه نويسنده ها فضا هاى داستان هايشان را با مهملات و چرنديات بى سروته پر مى كنند. خودم هم قبلاً همان كار را كرده بودم. فكر كردم آنچه بايد تعريف بشود فقط وقايع هستند و نه دخالت هاى ذهنى نويسنده، نه شيوه تفكر يا نگارشش. من لفاظى در نگارش را كم كردم و حتى به سمت حذف آن پيش رفتم. خودم را به روايت صرف محدود كردم و براى همين هم دنبال شخصيت هاى مرده بوده ام كه در زمان و مكان وجود نداشته باشند. ايده هايى كه نويسنده با آنها خلأ را پر مى كند، حذف كردم و از توصيفاتى كه آن موقع باب روز بود اجتناب كردم. فكر مى كردم كه سبك خيلى مهم است، اما لفاظى نه، خواستم شالوده شكنى باشد. در واقع پدرو پارامو تمرينى براى حذف كردن است. دويست و پنجاه صفحه نوشتم بدون اينكه خودم را به عنوان نويسنده در اثر دخالت بدهم. تمرين داستان كوتاه به من آموخته بود كه بايد بگذارم شخصيت هاى اثر با آزادى حرفشان را بزنند. تنها كارى كه من كرده ام به وجود آوردن فقدان در ساختار بوده. البته در پدرو پارامو ساختارى وجود دارد، اما ساختارى كه از فقدان و سكوت ساخته شده؛ از رشته هاى معلق، از صحنه هاى بريده شده، جايى كه همه چيز در آن همزمان اتفاق مى افتد كه همان بى زمانى است. همچنين موفق شدم به خواننده اين شانس را بدهم كه در پر كردن خلأهاى موجود در اثر با نويسنده همكارى كند. در دنياى مردگان، آنقدرها جايى براى دخالت هاى نويسنده نيست.جایزه جلالآلاحمد
جایزه هوشنگ گلشیری
نسل چهارم
نسل سوم
نسل دوم
نسل اول
معرفی کتاب
فرهنگ مردم
شبهای بخارا


هر نوع تاييد يا تخريب افراد و نهادها در وبلاگها و سايتهاي اينترنتي به نام نویسنده این وبلاگ، كذب محض و غيرقابل استناد است. تادانه هرگز در هيچ وبلاگي پيغام نمیگذارد