همين پريروز زنگ زده بود. ايرنا گفت که جمشيد شمسيپور زنگ زده و گفته که هرچي زنگ ميزنم به عليخاني، گوشي را برنميدارد. زنگ زدم رشت:
قبلا درباره اش نوشته بودم: سال 80 بود كه با يك اتفاق با قصه عاميانه عزيز و نگار آشنايي نزديك پيدا كردم و دنبالش كردم، از اين خانه به آن خانه و از اين بازار به آن بازار و از اين شهر به آن شهر و از اين منطقه به آن منطقه رفتم. يكي از كشفهاي بزرگ اين دوره، آدمي بود به نام سيد محمدتقي ميرابوالقاسمي. نامش را اول بار در گيلاننامه جكتاجي ديدهبودم. مقالهاي نوشته بود درباره عزيز و نگار. زنگ زدم به جكتاجي . من را ميشناخت به واسطه لطفهاي هميشگي جمشيد شمسي پور، شاعر تالش و گيلك. شماره ميرابوالقاسمي را نه تنها داد كه نسخه منظوم كمالي دزفولي _ مرحوم كمالي دزفولي كه متاسفانه چون روي جلد اين كتاب منتشر شده سال 48 فقط نوشته شده كمالي دزفولي و هيچ نشاني از نام كوچك نويسنده و ناشر وجود نداشت، بي خبر ماندم تا پس از درگذشت عالم بزرگ سيدعلي كمالي دزفولي، تنها توانستم به خانوادهاش تسليت بگويم – را برايم فرستاد.جایزه جلالآلاحمد
جایزه هوشنگ گلشیری
نسل چهارم
نسل سوم
نسل دوم
نسل اول
معرفی کتاب
فرهنگ مردم
شبهای بخارا


هر نوع تاييد يا تخريب افراد و نهادها در وبلاگها و سايتهاي اينترنتي به نام نویسنده این وبلاگ، كذب محض و غيرقابل استناد است. تادانه هرگز در هيچ وبلاگي پيغام نمیگذارد