شنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۶
سیمیای ويژه بهرام بيضايي منتشر شد
دومين شماره سيميا ويژه بهرام بيضايي و تئاتر در 364 صفحه از روز شنبه 11 اسفندماه در كتابفروشي ها عرضه شد .
اين شماره سيميا به مناسبت اجراي نمايشنامة « افرا» به مسائل تئاتر و بيضايي پرداخته است . نگاهي به فهرست مطالب اين شماره سيميا مي اندازيم :
ياداشت سردبير / علي دهباشي 3
درباره ي اين ويژه نامه / حميد امجد 5
براي زادروز بهرام بيضايي / اكبر رادي 10
يادداشت بهرام بيضايي در سوگ اكبر رادي 12
سالشمار زندگي و آثار بهرام بيضايي 15
بهرام بيضايي ؛ آثار اوليه / ژيزل كاپوشينسكي / بابك تبرايي 43
بهرام بيضايي ؛ نمايشنامه نويس / محمد رحمانيان 53
بيضايي ناشناخته / محمد چرم شير 65
بيضايي معاصر / حميد امجد 71
بهرام بيضايي ، گنوستي سيسم مدرن و كاربرد اجتماعي / دكتر بهرام جاسمي 81
بازي براي بيضايي / رضا كيانيان 89
« چهار صندوق » در پرتو رويدادهاي تاريخي ايران ( دهه هاي بيست تا چهل ) / افشين هاشمي 99
نگاهي كوتاه به استعاره ي تن پوشي و بدل پوشي در نمايشنامه ي « ندبه » / فارس باقري 119
درس هاي « سهراب كشي » / محمد چرم شير 129
از جهان پاكان در پي اصل گم شده / حميد امجد 137
ميزگرد درباره « ميراث » و « ضيافت / 165
پرسشي به نام « مرگ يزد گرد » / دكتر رضا براهني 189
سينما و تئاتر بدون تجربه كردن مي ميرند / حميد امجد و احمد پايداري 199
بانو آئويي چالش بنيادين هستي / شهرام جعفري نژاد 217
كارنامه ي بندار بيدخش سخنداني و زيبايي / ايرج كريمي 225
درنگي بر دو تئاتر از بهرام بيضايي / حميد امجد 231
بازانديشي جهان كهن / حميد امجد 247
شب هزار و يكم ملتي كه تا قصه مي گويد ، زنده است / شهرام جعفري 265
... در توضيح سياسي نبودن / محمد رحمانيان287
افرا در انتظار / مژده شمسايي 297
درس هاي « افرا » / محمد رحمانيان 301
روايتگري قصه در « افرا » / اصغر عبداللهي 307
يادداشتي بر نمايشنامه ي « افرا ، يا روز مي گذرد » رساله در باب نجات / محمد رضايي راد 317
درباره ي بازي در نمايش « افرا» / افشين هاشمي 327
گفتگو با بيضايي درباره افرا / حميد امجد 337
علي دهباشي در بخشي از سرمقاله خود با عنوان « بيضايي و تئاتر ملي » چنين مي نويسد : « نام بهرام بيضايي كه كارنامه هنري اش به نيم قرن مي رسد بيش از هر نمايشنامه نويس ديگري با تئاتر ملي ايران گره خورده است . رويكرد بيضايي با تئاتر ملي رويكردي نه صرفاٌ از سر احساس و عشق به سرزمينش بلكه پاسخ به ضرورتي اجتناب ناپذير بوده است . بيضايي بيش از هر نمايشنامه نويسي دغدغة نمايش ايراني داشته و در پي آن بوده تا آنچه اجرا مي شود به دل مردم راه يابد اما هرگز نخواسته و بر سر آن نبوده تا براي دست يابي به چنين هدفي حدي براي فهم مردم تعريف و معلوم كند. او از آن دسته هنرمنداني است كه هرگز فرهنگ متوسط را تاب نياورده و همين بيانگر حرمت او به مخاطب خود است .
در واقع با نگاهي به نمايشنامه هاي بيضايي ، خواه آنها كه بر صحنة تالارهاي نمايش ايران به اجرا درآمدند و خواه آنها كه بدون اجرا منتشر شدند ، درمي يابيم كه بيضايي از همان آغاز راه دلمشغول تئاتر ملي تئاتر ملي به عنوان جوهر هويت فرهنگي بوده است . او همواره خواسته سنت تاريخي و فرهنگي ايران را به بارزترين شيوه حفظ و آن را با جوهر نمايش تلفيق كند . ارتباط تماشاگر با نمايش براي بيضايي اهميت غايي دارد و از همين روست كه زبان نقشي كليدي در آثارش ، به ويژه در عرصة نمايشنامه نويسي ، ايفا مي كند.
آنچه آثار بهرام بيضايي را نسبت به ديگر همتاهاي خود ويژگي مي بخشد نگاه اوست به تئاتر ملي ، هويت فرهنگي چند هزار ساله و سنت تاريخي ايران. اين نگاه به هيچ روي صرفاٌ از سر شيفتگي نيست بلكه با هوشمندي ، فهم زباني و درك موقعيت خاص اجتماعي در هنگام خلق نمايشنامه و اجراي آن همراه مي شود. بيضايي در هيچ زماني ، حتي هنگامي كه تاريخ ايران قديم را روايت مي كند ، از عصر خود جدا نمي شود و شايد بتوان گفت كه راز ماندگاري آثارش همين است . او با حفظ جوهر درام ، تلفيق آن با زبان فارسي و نگاهي نافذ به زمانة خود راوي تاريخ مي شود. او نمايشناه نويسي ايراني است ، با نگاهي كاملاٌ شرقي كه از « هر چه رنگ تعلق پذيرد » بيزار است . غايت بيضايي خود بودن است ، پس از آن روست كه مي گويد « من فقط فيلم نمي سازم ؛ من هر كاري انجام مي دهم تا بتوانم خودم را بيان كنم. اگر نتوان فيلم بسازم تئاتر كار مي كنم ، اگر امكان كار تئاتر نباشد ، مي نويسم و اگر نتوانم اين كار را بكنم ، كتاب مي خوانم يا درس مي دهم يا با خودم موسيقي زمزمه مي كنم . به هر حال در هر زماني كاري انجام مي دهم . منظور از تمام اينها شكل دادن به انديشه هايم است و اگر بخت ياري كند انتقال انديشه هايم به شما و همين طور گرفتن انديشه از شما . » و او به هيچ روي نمي ترسد از اين كه قضاوتش كنند . او هنرمندي است كه مي كوشد بيشترين بهره و تأثير را از زبان فارسي ، تاريخ ايراني و هويت فرهنگي خود برگيرد و همان را به مخاطبش انتقال دهد.
اما جدا از همه ويژگي هاي بيضايي به عنوان نمايشنامه نويس و فيلسماز ، با مرور زندگي او و فراز و نشيب هايش ، پايمردي انساني را شاهديم كه از شكست نمي هراسد ، از تجربه خسته نمي شود ، هنر را محدود به اين نمي داند كه فقط در ميانه باشد و نامش بر سر زبان ها ، آن هم به هر بهاي . آنچه او به نسل امروز مي آموزد ، كار است و تلاش ، اميد و عشق به ايران ، زبان فارسي ، هويت فرهنگي و حفظ سنت تاريخي . بيضايي در يك كلام راز ماندگاري انسان است .
و اما درباره اين شماره ، نخست بايد از حميد امجد سپاسگزار باشم كه از الف تا ي كار دشوار ويژه نامه را همچون يك سردبير متعهد شد و به پايان رساند . و ديگر از نويسندگان و همكاراني كه در مراحل گوناگون انتشار اين شماره ما را مدد رساندند و سرانجام از عليرضا رئيس دانا ، مدير انتشارات نگاه ، كه نقشي مهم در انتشار اين شماره داشت . »
گفتني است كه شماره اول فصلنامه سيميا به ماكس فريش نمايشنامه نويسي سوئيسي اختصاص يافته بود.
tadaneh AT gmail DOT com