چهارشنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۶
حال ما بهتر كن

گل بنفشه

بي‌آنكه بدانم چه‌كار مي‌كنم، قبل از اين كه سال 1385 برود و توپ دركنند كه سال يك‌هزار و سيصد و هشتاد و شش شمسي آمده، عكس‌هايي از كاخ موزه چهلستون (كلاه‌ فرنگي) قزوين گذاشتم در تادانه.

بعد هم كه از نوروز برگشتم اولين سفرنوشت را نوشتم و آن وقت عكس‌هايي از روستاهاي كندوان و حيله‌ور اسكوي تبريز منتشر كردم.
باور مي كنيد بعد از آن تا همين حالا كه در خدمت‌تان هستم و اگر دو سفرم به شاهرود را يكي به شمار بياورم، يازده سفرداشتم به شهرهاي مختلف ايران؟
بسياري از عكس‌ها گويا به دليل اين كه در فضاهاي رايگان آپلود شده بودند، در حال حاضر غيرقابل نمايش‌ند و چاره‌اي ندارم جز اين كه قول‌ش را بدهم در زماني نزديك برايتان دوباره آپلود كنم.

سال 86 سال سفر بود برايم و به اين شهرها رفتم: قزوين، بناب، تبريز، مهاباد، بيرجند، محمودآباد، آمل، بره‌سر خورگام، رشت، ماسوله، لنگرود، لاهيجان، بلندي‌هاي املش، رودبار و الموت، ميلك، كرمان، ماهان، دماوند، مشهد، همدان، تويسركان، يزد، اردكان، ميبد، سلطانيه، قيدار، زنجان، شاهرود، بسطام و خرقان.

اميدوارم در سال 87 بتوانم به كردستان بروم و تركمن صحرا و خوزستان و فارس و ايلام و لرستان و ...

سال 86 سال انتشار كتاب بود برايم بعد از سه چهار سال انتظار و در شهريور "به دنبال حسن صباح" درآمد و در مهر "اژدهاكشان" و در آبان "صائب تبريزي".

سال 86 سال گريه‌هاي فراوانم بود از دردهاي ناگفته و سال رسيدنم به فرهنگ مردم.

سال 86 سالي بود كه ساينا، دخترم اولين دندانش افتاد و آماده شديم براي اين كه سال بعد همراهي‌اش كنيم تا دبستان. سال 86 سالي بود كه ايرنا با بازسازي خانه، به آرامش رسيد و مجموعه ترجمه‌هايش را به ناشر سپرد.

سال 86 سال انگشتر عقيق بود برايم كه به نام حضرتقلي، ضرب خورده.

سال 86 سال تجربه‌هاي مختلف بود و باور كردني نيست برايم كه در اين سال به اندازه چند سال زندگي كردم. قلبم درد مي گيرد گاهي از به يادآوردنش و مي‌ترسم از اين هم پر بودنش.

سال 87 دارد مي‌رسد. دلم تنگ شده براي رفتن در كنجي و آرام منتظر ماندن لحظه‌اي كه ستاره‌اي مي‌آيد و بايد چشم بست و گوش تيز كرد به توپيدنش و آن وقت از دلت بگذرد هرآن‌چه خواهي كه رخ نمايد.

يا مقلب القلوب و الابصار، حوّل حالنا الي احسن الحال

tadaneh AT gmail DOT com