شنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۶
شب دكتر حميد زرين كوب برگزار شد
پنچاه و چهارمين شب مجله بخارا در عصر پنج شنبه 25 مرداد ماه در تالاري ناصري خانه هنرمندان ايران برگزار شد . اين شب به بيستمين سال خاموشي دكتر حميد زرين كوب اختصاص داشت . علي دهباشي در آغاز اين مراسم گفت :
« پنجاه و چهارمين نشست از شب هاي مجله بخارا را آغاز مي كنيم . از طرف مجله بخارا به خانواده محترم دكتر حميد زرين كوب ، استادان گرامي و دوستداران ادب فارسي خير مقدم عرض مي كنم.
بيست سال پيش در چنين روزي يكي از استادان شريف ادبيات فارسي از ميان ما رفت. امشب از پس بيست سال خاموشي دكتر حميد زرين كوب به ياد و خاطره آن زنده ياد گرد هم آمده ايم تا شخصيت علمي و ادبي او را در كنار سجاياي اخلاقي و صفات انساني اش بررسي كنيم .
دكتر حميد زرين كوب در سال 1315 در بروجرد متولد شد . دوران دبستان و دبيرستان را در بروجرد گذراند . او در محيطي باليد كه برادر بزرگتر ، دكتر عبدالحسين فضاي ادبي پرشوري را در خانواده جاري كرده بود. روابط اين دو برادر به علت شوق وافر و هوشمندي ذاتي حميد زرين كوب به مناسباتي علمي و ادبي گسترش يافت تا آنجا كه در بيشتر كارهاي قلمي و پژوهشي دكتر عبدالحسين زرين كوب ، ايشان همكار علمي برادر بود. در نوشته اي از دكتر عبدالحسين زرين كوب كه در بخشي ديگر از برنامه امشب قرائت خواهد شد با همكاري علمي دو برادر بيشتر آشنا مي شويد.
دكتر حميد سال هايي را در مشهد و تهران تدريس كرد و دوره دكتراي ادبيات را در دانشگاه تهران گذراند . و پس از همين دوره بود كه بيشتر دانشگاه هاي كشور براي تدريس از او دعوت كردند . ايشان مشهد را ترجيح داد و در دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسي مشهد دوره تدريس خود را آغاز كرد. دكتر علوي مقدم بيشتر از هر كسي مي تواند از اين دوره زندگي دكتر حميد زرين كوب برايمان بگويد .
در كنار تدريس سردبيري مجله دانشكده ادبيات مشهد را پذيرفت كه براي آشنايي با اين بخش از كار او بايد دوره سردبيري ايشان را ورق بزنيم تا از ميزان دقت ، ظرافت و عمق كارهايش آشنا شويم.
در طي يازده سال تدريس به مطالعات و پژوهش هاي ادبي خود ادامه داد. حاصلش : كتاب « چشم انداز شعر معاصر ايران « كه سالهاست ناياب است و از كتاب هاي مرجع در حوزه شعر معاصر و نقد ادبي است.
دكتر حميد زرين كوب ضمن تسلط به ادبيات كلاسيك از نوادر شخصيت هاي دانشگاهي زمان خود بود كه عميقاٌ به ادبيات معاصر علاقمند بود و مقالات بسياري در اين زمينه نوشت . در حوزه تصحيح متون و تفسيري كه خود نوشت كتاب « قلندرنامه خطيب فارسي » را منتشر كرد. اين متن مهم مربوط به قرن هشتم هجري است و نزديك به 1770 بيت دارد. اين متن در واقع در باب زندگاني سيد جمال الدين ساوجي و ديگر پيران معروف قلندر مانند شيخ عثمان رومي ، ابوبكر اصفهاني و چند تن ديگر است . با مراجعه به اين كتاب با ميزان دقت علمي دكتر زرين كوب در حوزه تصحيح متن آشنا مي شويم . همچنانكه در نقد شعر معاصر در كتاب « چشم انداز شعر معاصر ايران » مهمترين شاعران معاصر را در كنار سروده هاي آنها مورد نقد و ارزيابي قرار داده است .
ديگر آثار دكتر حميد زرين كوب از جمله رساله ها و مقالاتي است كه به برخي از آنها اشاره مي كنم : 1) زبان داستان در آثار صادق هدايت 2) نظري به محتواي شعر فروغ فرخزاد 3) مقدمه اي بر نوجويي در شعر فارسي معاصر 4) آرايش هاي كلام در شاهنامه فردوسي 5) عناصر بديعي در شعر رودكي 6) تطور علم بديع و سرچشمه هاي اصلي آن 7) تكامل بلاغت و بديع در قرن چهارم و پنجم هجري و دهها مقاله و رساله ديگر . اين آثار همگي حكايت از عمق آشنايي دكتر حميد زرين كوب با ادبيات كلاسيك و معاصر ايران دارد . استادي كه با نگاه همه جانبه و بدون تعصب توانست دانشجوياتي تربيت كند كه هم اكنون از استادان بنام ادبيات ايران هستند.
ديگر گفتني ها را درباره زندگي علمي و ادبي دكتر حميد زرين كوب را به استادان محترم كه امشب سخنراني خواهند كرد مي سپارم »

پس از آن در فيلمي كوتاه كه كار سعيد قرباني بود گوشه هايي از زندگي و كار دكتر حميد زرين كوب به نمايش درآمد. سپس دكتر حسين بهزادي از حميد زرين كوب گفت . « از سال 38 من و حميد همكلاس بوديم ، آموزگار بوديم ، همكلاس سال اول دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسي مشهد . اين آشنايي مهر ماه 38 آغاز شد و سپس به دوستي و برادري انجاميد . در فوق ليسانس دانشگاه تهران قبول شديم . دوره دكتري را نيز با هم قبول شديم. حميد به مشهد رفت و بنا به درخواست دانشگاه فردوسي و به ويژه دكتر يوسفي به تدريس در آنجا مشغول شد ولي پس از يكي دو سال به تهران برگشت و از آن به بعد باز هم با يديگر بوديم تا زماني يك روز خبر درگذشت نا به هنگام او را به من دادند و همه ما داغدار شديم. »

سپس نوشين مهاجرين متني را خواند كه دكتر مظفر بختيار بعد از درگذشت حميد زرين كوب نوشته بود . « درست است كه " مرگ داد است " و ني مرگ را هست پيري سبب " اما مرگ حميد زرين كوب ، استادي بالنده در پنجمين دهه از عمر « بيداد » بود بر همه بازماندگان . در تغافل از رسم بدعهدي ايام مي پنداشتيم هنوز او را راهي بس دراز در پيش است ، كارهاي بزرگ بايد بسرآورد و آثار نانوشته تمام را كه فرادست و انديشه دارد به انجام و كمال رساند. اما افسوس دفتر عمر و جواني او چنان شتابان فروبسته شد و ويله ماتم او زود برخاست كه همه آن اميدها و نويدها تباه و خاك فرسود گشت . »
و دكتر قمر آريان از زندگي و مرگ دكتر حميد زرين كوب سخن گفت « يكشنبه شب بيست و ششم مرداد ماه سال 1366 دكتر حميد زرين كوب استاد ادبيات دانشگاه تهران ، مقارن نيمه شب در آستانه ورود به بخش قلب بيمارستان امام خميني به سكته قلبي درگذشت . براي دوستان ، شاگردان و خويشانش كه تا ساعتي قبل از واقعه او را در كمال سلامت ديده بودند و برخي از آنها در همان ساعت هاي آخر شب با او مكالمه پراميد و دوستانه اي داشتند ، خبر واقعه ، تكان دهنده ، مدهش و باورنكردني بود ، زيرا تا آخرين ساعات كمترين نشانه اي از بيماري در وي نديده بودند و گمان نمي رفت دفتر عمر او در آغاز پنجاه و يك سالگي و د ر حالي كه هنوز دانشگاه و فرهنگ از وي انتطار آثاري پرثمر در زمينه تحقيق ادب مخصوصاٌ درباره مطالعات مربوط به علم بديع و بلاغت در شعر و نثر معاصر دشاند اين چنين ناگهاني و نا به هنگام بسته شود.
شگفت اين بود كه شب همان صبح وحشت زا حميد به وسيله تلفن با برادرش صحبتي شاد و مفصل داشت و قهقهه هاي خنده مخصوصش ، اين صحبت را شيرين تر و جذاب تر مي كرد.
صبح خيلي زود آن شب تيره تلفن مرگ اين عزير را در ساعات بسيار زود صبح به من خبر داد و خواست به برادرش بگويم كه جنازه در سردخانه بيمارستان دانشگاه تهران است و از آنجا تشيع مي شود. خدايا اين چه مأموريتي است . من چگونه مي توانم به او بگويم آن كس كه ديشب مي گفت و مي شنيد و مي خنديد ، از بديع و بلاغت حرف مي زد جنازه اش در فلان سردخانه است . چاره اي نبود خبر را به برادر بيچاره اش گفتم و همه با ترحم به دور عبدي حلقه زدند و اين واقعه جانكاه را به او كه بي اختيار اشك هايش جاري بود تسليت گفتند . از آنجا به خانه حميد عزيز رفتيم . پيداست ديدن زن و فرزندان داغديده او چه حد غيرقابل تحمل بود . باري آن روز حميد كه پاره اي از وجودمان بود و دوستش مي داشتيم به خاك سپرديم . شيون شاگردانش به سر مزارش نشانه محبوبيت او بود. ناچار ساكت و آرام به كمك يكي دو دوست همدل به خانه بازگشتيم در حالي كه حميد همه جا پيشاپيش ما در حركت بود با همان چالاكي و سرخوشي !! »
و بيتا رهاوي متني را دكتر عبدالحسين زرين كوب پس از مرگ برادر نوشته بود قرائت كرد« برادرم حميد چهارده سالي به زاد ، از من خردتر بود . وقتي تاره در بروجرد وارد دبيرستان شده بود مقالات مرا كه در مجله هاي سخن و يغما در باب شعر و نقد و شناخت آن نشر مي شد با شوق و علاقه مي خواند و در باب آنها غالباٌ سئوال هايي ناشي از كنجكاوي هشيارانه مطرح مي كرد. در سال هايي كه رساله دكتري خود را در همين زمينه نقد و شناخت شعر مي نوشتم ، تازه براي ادامه تحصيل وارد دانشسراي مقدماتي شده بود و گه گاه در تنظيم يادداشت ها و رونويس مطالب با رغبت و علاقه به من كمك مي كرد . با همسرم هم كه در همان ايام رساله دكتريش را در باب آيين مسيح و تأثير آن در ادب فارسي مي نوشت نيز با همين شوق و رغبت و در همين ميزان كه در آن زمان از عهده اش برمي آمد كمك مي نمود ، خود او در همين سالها غالب اوقاتش را به مطالعه تذكره ها و ديوانهاي شعرا مي گذرايد ، هر ديوان شعري كه به دستش مي آمد مي خريد و مي خواند و به آنچه آن روزها « شعر نو » خوانده مي شد نيز به اندازه شعر كلاسيك علاقه مي ورزيد و خود نيز در هر دو زمينه طبع آزمايي مي كرد . اما به نقد شعر و مباحث مربوط به بديع و بلاغت علاقه بيشتر نشان مي داد. ...براي خانواده و خويش پيوند تآثر و تألمي كه فقدان ناگهاني او به جا گذاشت نه چيزي است كه در تقرير بيان آيد . عزيزي كه از دست اين جمع رفت نزد همه ما نمونه كمال اخلاق انساني بود ـ خوشرويي ، بي آزاري ، دلسوزي ، پايمردي ، شجاعت و درويش صفتي . در خارج از جمع خانواده هم كيست كه بارها اين اوصاف بي نظير او را در خور تحسين و تصديق نيافته باشد ؟ ... هر چه بود نيمه بهترين من بود و نيمه جوانترم. و با رفتنش آنچه اكنون از من باقي است جز نيمه بدترم نيست . به قول حافظ ـ در دايره قسمت اوضاع چنين باشد. »
عظيم زرين كوب برادر بزرگتر قطعه شعري را كه در دست نويسي از حميد زرين كوب باقي مانده بود خواند و سپس دكتر علوي مقدم از دوست و همكار ديرين خود گفت « هنگام تجليل از يك دانشمند شمار دانشمند افزون مي شود و دانش ترقي مي كند. بزرگداشت دكتر حميد زرين كوب يعني بزرگداشت علم ، بزرگداشت دانش . اسلام به دانش پروري و خواندن و نوشتن بسيار توجه دارد . نخستين سوره ها و آيات قرأني درباره قلم است . در اهميت علم در فرهنگ اسلامي سخن بسيار گفته شده و مي بينيم كه خداي بزرگ نيز به قلم سوگند خورده است كه منظور كاربرد قلم است . احاديث فراواني هم در علم آموزي در اسلام است . اما اين توجه به علم همه دانش ها را شامل مي شود ، تنها معارف اسلامي و فقاهت منظور نيست . مطلق دانايي را اسلام دستور داده است ، يعني فراگرفتن دانش كاري است بس سودمند . منتها علمي كه براي بهبود جهان بشري باشد و انسان را به انسانيت نزديك كند » وسپس با گفتار در خصوص تقواي علمي دكتر حميد زرين كوب سخنان خود را با پاپان رساند و در انتهاي اين مراسم دكتر روزبه زرين كوب با يادي از پدر از مجله بخارا و تمامي شركت كنندگان در اين مراسم سپاسگزاري كرد.










عکس‌ها: جواد آتشباری
شب‌های بخارا

tadaneh AT gmail DOT com