چهارشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۶
بر صحنه‌هاي ديگر ، بازي‌ها ديگر است | علي عبداللهي | گزارش
سيزدهمين ديدار بين المللي مترجمان تئاتر
و سي و دومين جشنواره ي دوسالانه ي تئاتر مولهايم در آلمان
12 تا 28 مي 2007 ، 22 اريبهشت تا 7 خرداد 1386
علي عبداللهي
سیزدهمین دیدار بین المللی مترجمان تئاتر و آثار نمایشی در موسسه تئاتر مولهایم بر کناره روهر Muelheim با حضور 14 مترجم از 14 حوزه زبانی در کنارسي و دومين فستیوال دو سالانه تئاتر مولهایم از تاریخ 12 تا 28 ماه می 2007 (22 ارديبهشت تا 7 خرداد 1386) به همت دست اندركاران ITI آلمان و تئاتر شهر مولهایم برگزار شد.

تئاتر مولهایم برای ایرانیان کاملاَ آشناست و سالهاست روبرتوچولی Roberto Ciulli از مسئولان تئاتر این منطقه در ایران نمایش های مهمی را در تئاتر فجر اجراء و ارائه کرده است. ITI يا مؤسسه بین المللی تئاتر، در بیش از 90 کشور ازجمله ایران شعبه دارد. شبکه بین المللی دست اندرکاران تئاتر یا ITI ،60 سال پیش به همت یونسکو برای پیش برد تفاهم و دوستی میان فرهنگ های جهان از طریق تئاتر و هنرهای نمایشی بنیان گذاری شد.

این مؤسسه همچنین به ترجمه نمایش های مطرح در جهان به زبان های مختلف می پردازد و تا کنون با تأسیس بانک اطلاعاتی پروپیمانی از آثار ترجمه شده به زبان های مختلف و مترجمان آن در سرتاسر جهان، در پیشبرد گفت و گوی فرهنگ‌ها گامهای موثر و چشمگیری برداشته است. این مؤسسه افزون بر آن، با مراکز نمایشی در سراسر کشورهای جهان و مترجمان مرتباً در ارتباط است و نیز با مؤسسات فرهنگی دیگری همچون مؤسسه گوته (در آلمان)، انستیتو سروانتس (در اسپانیا)، خانه فرناندو پسووا (در پرتغال) و ... در سایر کشورها تماس و همکاری تنگاتنگ دارد. در ايران نيز ITI شعبه فعالي دارد كه در مركز هنرهاي نمايشي مستقر است و در اين سفر با نگارنده نهايت همكاري را داشته است.

دیدار مترجمان امسال با حضور فوزیه حسنFausia Hasan از مصر،ورا سان پایو دو لوموسVera San Payo de Lemos از پرتغال ، يو كا – پكا پايونن ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ Jukka- Pekka Pajunen از فنلاند ، یوآنا دیدوژکو-کوزمیرسکا Joanna Diduszko-Kusmirska ، از لهستان ، میلنکوگورانویچ Milenko Goranovic ، از بوسنی هرزه گوین ، سوله داد لاگوس ریوه را Soledas Lagos Rivera، از شیلی ، اینگاروزنتال Inga Rozentale ، از لتونی ، هافلیدی آرنگریمسون Haflidi Arngrimsson ، از ایسلند ، جایاشره جوشی Jayashree Joshi ، از هندوستان ، آلا ریبکووا Alla Rybikowa ، از روسیه ، ماریا مانتی Maria Manti ، از یونان ، هاینس شوارتسینگرHeinz Schwazinger ، از فرانسه و نگارنده( Ali Abdollahi) از ایران با حضور آندره آ زاگورسکی Andrea Zagorski ، رئیس ITI-Germany و دستیارش تینا هوفمان Tina Hoffmann ، برگزار شد.

اعضای گروه در دو هفته کاری فشرده ، افزون بر دیدن تمام نمایش های جشنواره، باید سه نمایش نامه آلمانی را که پیشتر با ایمیل برای تک تکشان ارسال شده بود، می خواندند، هركدام فرازهایی از آن را ترجمه می کردند ، مشكلات متن را با هم درميان مي‌گذاشتند و در نهايت ترجمه خود را در حضور گروه می خواندند و اشکالات احتمالی شان را می پرسیدند، بعد از سه روز کار روی هر نمایش ، روز چهارم ، تمام اعضاي گروه اجرای آنها را می دیدند و روز بعد با حضور نمایش نامه نویس با او و کارها و افکارش آشنا می‌شدند.

در بخش دیگر برنامه هاي گروه مترجمان ، هر کدام از اعضاء ، در هفته دوم می بایست 20 تا 30 دقیقه در مورد تئاتر معاصر کشورشان سخنرانی می کردند و دو یا سه نمایش نامه نویس جوان سرزمین خود را مفصلاَ معرفی می کردند.سخنرانی اعضاء طبعاً به زبان آلمانی بود و طی آن منابع به زبان آلمانی یا احياناً انگلیسی در مورد تئاتر هر کشور ارائه می شد و آثار آن دو سه نفر نمایش نامه نویس جوان هم به زبان اصلی به عنوان آرشیو به کتابخانه یا سایت ITI در آلمان ارئه می شد. اعضای گروه، پنج شش روز هم در کالج ترجمه اروپا در اشترالن Straelen - شهری کوچک در مرز هلند - به سر بردند که ادامه برنامه نمایش نامه خوانی و معرفی تئاتر کشورها در آنجا انجام گرفت. نمایش نامه های ارائه شده در این گروه کاری عبارت بوده اند از: با کره گان سیاه پوش (Schwarze Jungfrauen) اثر فریدون زعیم اوغلو و گونتر زنکل ،Feridun Zaeimoglu / Guenter Senkel ، «پس از آن روز خوش» (Nach dem gluecklichen Tag) نوشته گرهیلد اشتاین بوخ Gerhild Steinbuch و «کلام ها و اندام ها» Woerter und Koerper)) نوشته مارتین هکمانز Martin Heckmanns .

نمایش اول را فریدون زعیم اوغلو، نویسنده ترک تبار آلمانی زبان متولد 1964 در تركيه ، نوشته و موضوع آن گرایش زنان و دختران ترک تبار مسلمانان به حجاب اسلامی در جامعه آلمان و در نهایت اروپاست. دخترانی که جزء نسل دوم مهاجران ترک به آلمان هستند و در بطن دو فرهنگ اسلامی – ترکی با سخت گیری های سیستم تربیت عثمانی از طرفی، و آسان گیری آلمانی- مسیحی و آزادی های خاص آن از دیگر سو ، پرورش یافته اند. این دختران از طرفی به زبان و فرهنگ آلمانی مسلط‌اند و از طرفی دیگر نيز در خانواده های ترک بالیده اند و به طبع آن نه توانسته اند با فرهنگ اسلامی به طور کامل مأنوس شوند و نه توانسته‌اند فرهنگ آلمانی را در خود درونی کنند، این است که همواره با تناقص های درونی خود در جدالند و از آنجا که ماشینیسم و اقتدار سرمایه داری خرده فرهنگ های آنها را دچار تزلزل می کند، يا گاه با آن بی اعتناست و گاه حتی با آنها در نهان می ستیزد ، می کوشند با گرایش به حجاب اسلامی ، اعتراض خود را آشکار کنند و هویتی جدید از خود را به جامعه صنعت‌زده بقبولانند.

این نمایش نامه در 56 صفحه A4 و 10 مونولوگ یا تک گویی تنظیم شده. زبان نمایش نامه در هركدام از مونولوگ ها ، لحن و لهجه های مختلفی دارند و با توجه به موقعیت هر تک گویی، میان زبان کوچه و بازار، زبان ولگر (چاله میدانی) و زبان ادبی در نوسان هستند و بسیاری از اصطلاحات منطقه ای و روزمره زبان جوانان ، برای نخستین بار در آن مطرح می شود.



به گفته نویسنده این نمایش در جمع مترجمان و مطبوعات و بررسي پس از اجراي نمايش با حضور كارگردان ،‌بازيگران ، و خود نويسنده ، مصالح این کار تماماَ از مصاحبه هايی فراهم آمده که نویسنده با دختران در خانواده های مختلف داشته است، دخترانی از طبقات مختلف با دغدغه های مختلف و سطح رفاه مختلف که همگی در پی اثبات هویت خویش بوده‌اند. موضوع حجاب اسلامی در آلمان و اروپا ، از دغدغه های روز نویسندگان اروپایی است که هر کدام از آنها به وجهی از آن پرداخته اند. نقل قول های شخصیت هایی که البته نام مشخصي ندارند، از قرآن كريم و حتی کتاب های مقدس دیگر، بیانگر شناخت نه چندان زیاد آنها از ادیان مختلف است که در عين حال نشان از نگاه شتاب زده و شکسته آنها به ادیان مختلف دارد، به طوری که نمی تواند در طول نمايش بیننده را با فرهنگ های مختلف آشنا کند. بلکه قرائت های خاصی از آنها را ارئه می دهد.

بازیگران این نمایش نامه نیز همگی، ترک تباران و بوسنیایی های پرورش یافته در آلمان بودند . زعیم اوغلو از نویسندگان جوان ترک تبار آلمانی است که این روزها در مطبوعات از او بسیار یاد می شود. این اثر تنها نمایش نامه اوست و شهرت او بیشتر در حوزه رمان نویسی است. رمان لیلا به گفته خود نویسنده از آثار مطرح تر اوست . من شخصاَ از این نمایش نامه خوشم نیامد و تقریباَ هيچ كدام از نماینده های کشورها از زبان بسیار عریان نمایش نامه استقبال نکردند و نویسنده هم نتوانست به سوالات مطرح شده از سوی منتقدانش جواب سر راست و قانع کننده ای بدهد.

نمایش دوم را نویسنده ای بسیار جوان (22 ساله) ، خانم اشتاین بوخ ، اهل وین و متولد گراتس نوشته بود. این نمایش نامه 42 صفحه ای ، درونمایه ای خانوادگی دارد و سه شخصیت (ماری، پاول و مادر(مادر ماری)) در آن ایفای نقش می کنند. در این نمایش ، رویا و واقعیت به طرزی ماهرانه با هم در آمیخته و زندگی ماری و پاول، دو زوج، در فراز های مختلف با زندگی مادر در هم می آمیزد ، گاه ماری ، مادرش می‌شود و گاه مادرش ، ماری ، و گاه پاول هم جای پدر را می گیرد و هم جای همسر ماری را.

ماری و پاول و مادر گاه دیالوگ های اغلب کوتاه و گذرایی با هم دارند و پس از آن ، مونولوگ های هر کدام که درعین حال واگوی دغدغه ها و اوهام شان است ، در طول نمایش مدام پدیدار می شود و حجم شان به نسبت دیالوگ ها طولانی تر و موضوع شان تخیلی تر است. در حالی که دیالوگ ها بسیار ساده و با زبان روزمره‌ي کم واژه بیان می شود .

در هر دو بخش ، نویسنده برای حفظ آهنگ کلام و ریتم نمایش و خوش نشستن اصطلاحات روزمره و نیز رعایت ااختصار، از قواعد دستور زبان و علامت گذاری تخطی می کند وگاه نحو زبان به طرز خاصی کوتاه می شود . اشتاین بوخ نمایش نامه نویسی و حقوق در گراتس خوانده و از 11 سالگی عضو کارگاه ادبیات جوانان آن شهر بوده است.او در رادیو هیلسینکی شهر گراتس هم برنامه سازی می کند. اجرای نمایش کوپوفتوت «Kopoftot»اولین کارش، مورد استقبال قرار گرفت و در سال 2004 به خاطر اجرای نمایش مورد بحث ما، که منتقدان از آن به درام مادر- دختر یاد کرده اند و به صورت نمایش رادیویی و در رادیو نیز پخش شده ، از گروه های فرهنگی ایالت اتریش سفلي بورسیه ای برای اقامت در اسلوونی دریافت کرده است.

نمایش یاد شده در لندن و وین هم اجرا شده و مورد تشویق قرار گرفته است. نويسنده با وجود سن کمش، از بنیاد هرمان لنتس در آلمان بورسیه ای گرفته و در سال 2005 نامزد جایزه اینگه بورگ باخمان در اتریش نیز بوده است. نمایش سوم او "به خواب رفتن" نام دارد. او در مجموع هفت نمایش نامه نوشته است و به جز نمایش نامه نویسی، به هیچ کار دیگری از جمله رمان نویسی و شاعری نمی پردازد.

نمایش نامه "کلام ها و اندام ها" به طور کل فضا و مضمونی متفاوت دارد. فضای این نمایش سرگردانی و سردی روابط انسانی در کلان شهر هاست با درون مايه‌اي عميقاً فلسفی و وجودي . مارتین هگمانز که خود فلسفه خوانده، نمایشنامه نویسی فکور و اندیش‌ورز است. این اثر 53 صفحه ای وی درباره زبان ، نارسایی روابط انسانی و در عين حال محدوديت‌هاي جسماني و تن آدمي‌ست. به گفته نویسنده ، اسم قبلي اثر ، نمایشی "در باب گم شدن "بوده است. این نمایش 11 شخصیت دارد و در هشت صحنه تنظیم شده . اگرچه زبان آن ، زبان روزمره است ، اما جا به جا در آن مفاهیم فلسفی و اصطلاحات فلسفی – کلامی و بازی های زبانی دیده می شود . بازی هایی که البته در سطح بسیار متعادل در اثر آمده و با تلاش مترجم به خوبی قابل ترجمه اند ، به ویژه به زبان فارسی، که زبانی ترکیبی همانند زبان آلمانی است و نیز بحث های روز فلسفی به آن ترجمه شده است. حتی در عنوان صحنه ها نیز گرایش فلسفي نويسنده به رويدادها آشکاراست:

عنوان های‌ : "صور انسانی" [انگاره های بشری] ، "تجربه احتمال" [یا امکان اتفاقی بودن حیات و مرگ] (Kontingenz) ، "تحقق نفس"، "پرتاب شدگی" (Geworfenheit) که درفلسفه مارتین هایدگر ، بسیار از آن یاد و درباره اش بحث شده و در نهایت "سرنوشت" (Schicksal) از جمله عناوین فلسفی صحنه هاي این نمایش نامه‌اند . همکانز چه در این اثر و چه در آثار دیگرش، نگاهی فلسفی به انسان و جهان دارد و می کوشد، فلسفه را درقالب دیالوگ و شخصیت بر صحنه بیاورد . او در 1971 (1351) در مونشن گلادباخ به دنیا آمده و افزون بر فلسفه، تاریخ و علوم ارتباطات نیز خوانده و پایان نامه اش را درباره طنز و شوخ طبعی در آثار رمانتیک های اولیه به پایان رسانده .او علاوه بر نمایش نامه که در بیش از 8 کشور بر صحنه رفته اند، نثرهای کوتاه و جنگ‌های گوناگون گردآوری کرده و جوایز بسیاری دریافت كرده است. او در برلین زندگی می کند و تا کنون از وی 10 اثر نمایشی منتشر شده که علاوه بر بررسی گروهی نمایش نامه‌ي یاد شده و اجرای آن در جشنواره مولهایم ، گروه مترجمان ، اولین اجرای صحنه ای نمایش "مردی به جهان می آید" (Kommt ein Mann zur Welt) اثر تازه ای از وی را در خانه نمایش دوسلدورف دیدند . این اثر نیزنگاهی انتقادی به نظام تربیتی و علایق جوانان در جوامع صنعتی داشت که از نظرگاه فلسفی، مدام در پی یافتن خود در پیشه ها و سرگرمی های مختلف اند و همواره از طرف خانواده و اجتماع ملزم به بر دوش کشیدن بار" باید ها و نباید" هایی هستند که هرگز نه از نظر جسمی، نه روانی و نه سايقی برای آن ساخته نشده اند. این نمایش ، به نظر نگارنده نسخه کاملتر و امروزی تر "کاسپار" – اثري از پتر هانتكه نمايش‌نامه نويس اتريشي‌- در دنیای فرا صنعتی است و یادآور "ویتسیک" اثر گئورگ بوشنر، اما با این همه بسیار متفاوت از آن دو است.

شاید کوتاه تر شدن برخی از صحنه ها و دیالوگ ها ، می توانست تاثیر بیشتری بر بیننده بگذارد . بازیگران درحين بازي بر صحنه ، به طور همزمان و بدون وقفه نقش های مختلفی را بازی می کردند و این کار نه با عوض شدن افراد ، بلکه با در آوردن لباس های مختلفی که از اول نمایش روی هم پوشیده بودند ، با مهارت القا می شد ، به طوری که در اول نمایش، بازیگران چاق به نظر می رسیدند و در پایان با ایفای نقش های مختلف ، ناگهان با در آمدن لباس ها از تنشان و پخش وپلا شدن شان روی صحنه ، با افرادی متعادل و بعضاَ لاغر مواجه می شدی .

گریم ها و چهره آرایی ها نیز با سرعت و در گوشه ای تاریک از صحنه به دست خود بازیگران انجام می شد . نمایش " کلام هاو اندام ها " البته صحنه پردازی بسیار ساده ای داشت و بیش از هر چیز بر دیالوگ هاي بازيگران استوار بود . در صحنه اول بازيگران روي صندلي روبروي تماشاگران نشسته بودند و يكي يكي حرف مي زدند . صرف نظر از کند بودن روند نمایش در صحنه آول ، در ساير قسمت ها گفتارهای صحنه بیننده را به فکر فرو می برد .

تا اینجا به بخش اول برنامه گروه پرداختم که با کار فشرده روی سه نمایش یاد شده ، دیدن اجرای آن و آشنایی با نویسنده نمایش با موفقیت انجام گرفت . در خلال کار روی نمایشنامه ها و قرائت فرازهایی از آن به زبان های مختلف برای یافتن ریتم کارها ، گفتگوهای ارزنده ي میان -زبانی وفرهنگي شکل می گرفت و توانایی هاو محدودیت های زبانها در ارائه معادل برای عنوان نمايش ، تک واژه ها و اصطلاحات دشوار آثار یاد شده ، مورد بحث قرار گرفت كه بسيار مفيد و آموزنده بود . شركت كنندگان در اين ميان به محدوديت هاي همكاران خود در زبان هاي ديگر واقف مي شدند و قوت ها يا نارسايي هاي زبان خود را بطور ملموس در مي يافتند .

بخش دوم این برنامه ي 16 روزه ، دیدن تمام نمایش های جشواره مولهایم و شركت در بحث هاي مفصل بعد از آنها بود . نخستین نمایش جشنواره در ساعت 5/7 عصر روز 12می (22 اردیبهشت )در تالار شهر مولهایم بر صحنه رفت و کاری بود از الفریده یلینکElfriede Jelinek نمایش نویس اتریشی که در سال 2004 جایزه نوبل را دریافت کرده است . نمایش «اولریکه ماریا استوارت» Ulrike Maria Stuart نام داشت و به نظر نگارنده و برخی منتقدان دیگر نگاهی امروزی و انتقادی به مبارزات زنان در جامعه امروز و نیزگوشه چشمی به نمایش « ماریا استوارت » اثر شیللر شاعر كلاسيك آلماني می افکند . نمایش شیللر، البته در دوران شکل گیری مبارزات آزادی خواهانه در دوران کلاسیک آلمان شکل می گیرد و مضمونی کلاسیک و سرراست دارد . همانطور که می دانید یلینک ، نگاهی پست مدرن و امروزی به زبان دارد و نه تنها خود مخاطبان آلمانی ، بلكه مترجمان دعوت شده از 14 حوزه زبانی نیزاین را ادغان کردند . بازی ها البته خوب و ماهرانه بود وصحنه پردازی ها یاد آور زرق و برق جامعه سرمایه داری و دغدغه های امروز بود ، به گفته یلینک در مصاحبه ای ، هدف از نمايش پرداختن به آشفتگی های هویتی ، روان نژندي و زبان پريشی در جامعه امروز است ، یا به عبارت دیگر آنچه در فراسوی زبان روی می دهد واز آن مي توان به روند مسخ مفاهیم تثبیت شده در جهان سنبی گرا نام برد . نمایش یاد شده قصد بررسی شخصیت تاريخي – ادبي آنهم از منظري صرفا تاریخی نداشت بلکه در پي ارائه ي گونه ای نقیضه ي گروتسك از مفاهیمي چون مبارزه واشکال آن بود . نمایش بعدی در 13 میTrauer muss Elektra tragen ، نوشته اویگن او نایل ،Eugene O Neil بود این نمایش در خانه تئاتر شهر دیوسبورگ بر صحنه رفت و جز نمایش های جنبی جشنواره بود که باز هم تمی پاروتیک و نقیضه وار از شخصیت كلاسيك الکترا در نمایش یونان باستان داشت . پرداخت تازه از موضوعات کلاسیک ، همواره در تئاتر همه سرزمین ها محبوبت و جذابيت دارد و بسياري را براي پرداختن به آن وسوسه مي كند .

نمایش بعدی در روز 14 می، اثری تجربی از رتو فینگر Reto Finger بود ، كه تمی خانوادگی داشت با نام «کسی مثل من هم مانع پریدنم از بام نمی شوم»Einer wie ich wuerde mich vom Springen auch nicht abhalten . این نمایش در شهر اسن اجرا شد با چهار بازی گر- یک زن وسه مرد - . زن ، همسرش ودوستش به مناسبتی مهما نی ای ترتیب داده اند که ناگهان یک ولگرد خیابانی سرو کله اش پیدا می شود ، او در جواب سوال هاي ميزبان و مهمانان ، لام تا کام حرف نمی زند و وقتی می خواهند بیرونش کنند ، می پرد لبه بام تا خود را از بالای بام به پایین پرت کند . اما زن جلوی او را می گیرد . در خلال همین مهمانی ، تناقض های روابط بین زن ومرد صاحبخانه در برخورد با دو مهمانان دیگر و پرسه گرد خاموش و مبهوت ، آشکار می شود و پرده از ویرانی روابطشان بر داشته مي شود . این نمایش نامه ي در واقع تجربی ، با بازی هایی متوسط و پرداختی ملال آور به موضوعی خانوادگی ، از نمایش های ضعیف جشنواره مولهایم بود كه نه متن درستي داشت نه بازي هاي خوبي .

روز بعد نمایش «لامپه دوزا» «Lampedusa» اثر هنینگ مانکل Henning Mankell در تئاتر رکلینگ هوزن بر صحنه رفت و نمایشی بود درباره مهاجرت ، خرده فرهنگ ها و مباحث هویتی . زن مسلماني آفریقایی – آلمانی قرار است در شبکه ای تلویزیونی مصاحبه ای در باره وضعیت خودش انجام دهد . بر خلاف انتظار مصاحبه گر ، وي با نگاهی بسیار انتقادی نسبت به فرهنگ اروپایی و بسیار آشنا ي خود با اسلام براي مصاحبه ظاهر می شود که در عین حال گرایشی بسیار نادر هم دارد و پس از سردرگم كردن مجري بسيار ماهر آن برنامه سرانجام بي پروا آضهارش مي كند .او علاوه بر آن بی اندازه فمینیسم است . این نماش که نامش را از جزیره ای در جنوب ایتالیا گرفته ، با دیالوگ های واضح و اجرای خوب ارائه شد ، اما روند اجراي آن بسیار تخت بود و موضوع آن از نظر تماتیک غیر قابل تصور ، به عببارت دیگر، بسیار بی اهمیت می نمود. گرایش همجنس گرانه یک زن و گریز وی از خانواده بويژه پدرش ! صرفاَ به هین علت این نمایش هم نتوانست آنطور که باید نظر بینندگان و منتقدان را به خود جلب کند و با آن که نویسنده ي هلندي اش بسیار مشهور بود و سالها در آفریقا زیسته بود ، نگاهش به موضوع نگاهی سطحی می نمود .

صبح روز چهار شنبه 16 می ، پس از کار روی نمایش اشتاین بوخ ، در کار گاه تر جمه گروهی ، ساعت حوالی 4 عصر به دیدار تئاتر روهر وتوچولی رفتیم ، تا با سازمان تئاتر روهر و امكانات آن اشنا شويم . او میز گرد بزرگی را آماده کرده بود و پس از بردن اعضای گروه به بازدید سالن ها و ساختمان تئاتر روهر ، همه را دور آن نشاند . همگی گزارش کوتاهی از وضعیت تئاتر کشورشان ارائه دادند سپس خود چولي Ciulli مفصلا به معرفی تئاتر روهر پيشينه و زمان تاسيس و فعاليت هاي جاري آن پرداخت.

او پس از ذكر تاریخچه تاسیس گروه خودش ، از تجربه چندین و چند ساله ملي و بین المللی خود وهمکارانش گفت . این روند به گفته خودش در عرصه ي ملي از نمایش در شهرهای کوچک 50 تا 100 هزار نفری آلمان و در بعد بين المللي از کشورهای اروپای شرقی ، شروع شد . در ادامه از میزان استقبال از تئاتر خود در کشورهای مختلف صحبت کرد . از نخستین تجربه اش با اجرای" کاسپار" هاند که در یوگوسلاوی سابق که در آن سال ها به اعتقاد وی از همه اروپا و حتی جهان بهتر بود تا آخرين اجراهاي اش در ايران از جمله" مرگ دانتون " بوشنر در تالار وحدت تهران .

بعد از خاطرات دستاوردها وتجربه ي سفرهایش به لهستان ، روسیه ، ترکیه ، ایران و در مجموع بیش از 30 کشوری گفت که در آنجا اجرا داشته است.

او در عین حال این را هم گفت که رابطه هاي وي وگروهش با خارج ، به هیچ وجه يك طرفه نبوده بلکه خودش هماره مي کوشیده ، گروهايی از کشورهای دیگر را به مولهایم دعوت کند تا با آنها آشنا شوند و آلمانی ها از تجربه آنها بیاموزند . چولي می گوید بیشتر با گروه هایی کار کرده که در کشور خودشان به نوعی غریبه یا گاه مغضوب بوده اند چون خودشان نیز در آغاز گروهی کوچک در شهری کوچک بودند که کسی باورشان نمی کرد و حتي به كارشان اعتقاد نداشت . سپس در مورد پروژه جاده ابریشم گفت و گرایش اش به سویه های پنهان ومغفول تاریخ و رویدادهای روزمره ، با این استدلال- که به نظرم از برشت به وام گرفته بود - که تاریخ عبارت از تاریخ پیروزی ها نیست بلکه تاریخ شکست هاو ناکامی ها هم هست. و نمايش نامه نويس بايد به ناكامي ها هم بپردازد به سخن ديگر به فراموش شدگان . این که مثلا زن انقلابی يي مثل آنا ، با سالها مبارزه علیه نازی ها ، و شكنجه وزندان در طول سال های سال ، در دوران کهولت فراموش می شود ، در هلهله پیروزی ها یا فراموشی مردمان و .... آخر الامر گوشه انزوا می گزیند ، فقیر وفقیر تر می شود و ناگهان در سال های آخر عمرش سرو کله ماموران دادگاه برای حراج اموالش پيدا مي شود .آنها زنگ در ر ا به صدا در می آورند و او در نهایت استیصال خود را از پنجره پرتاب می کند تا آن صحنه را نبیند و ماموران راحت تر از اموالش سیاهه برداری کنند و قانون اجرا شود !

راستش پیش از این دیدار، با آشنایی کم و بیش اندکم با چولی ، در ذهنم از او تصویر یک توریست فرهنگی و آدمی کمتر عمیق نقش بسته بود ، اما با تحلیل های دقیق و مو شکافانه اش از وضعیت تئاتر کشورهاي ديگر و کشور خودش ، نظرم در موردش تغییر کرد و دریافتم کهدر اين سالها با تجربه های بسیارش از سراسر جهان ، شخصیتی زیرک از خود ساخته که با زیر و بم و حساسیت های فرهنگ های مختلف به خوبی آشناست و مثلاَ می داند در ایران یا ترکیه یا چین باید چه نمایش هایی را با چه محدودیت هایی و امکاناتی بر سر صحنه ببرد يا نبرد . او بیش از همه از تجربه های خوبش از ایران، تماشاگران علاقه مند و فضای روشنفکرانه و مستعد کشور ما گفت که مورد توجه حاضران قرار گرفت.

وي ضمن مقایسه ایران با ترکیه ، این د وکشور را درست نقطه مقابل هم می دانست : ترکیه با امکانات تئاتری گسترده ، سالن های نمایشی بسیار پیشرفته ، فقر تماشاگران علاقه مند و عدم وجود نمایش های جدی و بازیگران کمتر مستعد اش ، از نظر او در نقطه مقابل کشورمان قرار می گرفت. كشوري كه از نظر سازمان هاي تئاتري در بيست ساله اخير بسيار پيشرفت كرده ، اما در آن شور و شوق كار تئاتري مثل ايران وجود ندارد .

از آنجا که خود او اصالتآ ایتالیایی است روحیه ای بی قرار و بسیار ارتباطی دارد که می خواهد به زیر وبم فرهنگ های دیگر پی ببرد . گروه تئاتر او هم به گفته خودش گروهی دوره گرد است که هم در آلمان نمایش هایی بسیار بر صحنه مي برد و هم در جهان، به همین خاطر امکانات او هم با همین خصلت تنظیم شده : چند ماشین بار ی برای حمل دکورها و سالن هایی که اغلب با ماشین می توان یکراست به درون آن تا پاي صحنه رفت و همه چیز را به سهولت بار کرد و به سراسر جهان برد.

آنچه برای من به عنوان ایرانی جلب توجه کرد ، چندین پوستر قاب گرفته در سالن اجتماعات تئاتر روهر از دوره های مختلف تئاتر فجر و بریده هایی از روزنامه های ایرانی و آلمانی بر درو دیوار ساختمان اش بود که نقد هایی از اجراهایش و مصاحبه هايی با مسئولان تئاتر ایران و خودش را در خود جای داده بود . بايد بگويم كه ساختمان تئاتر روهر در مكاني سرسبز و در محاصره ي درخت هاي انبوه است .

نمایش 16 می ، روز بعد ، دوشیزگان يا کرگان سیاه پوش بود که پيشتر در موردش توضیح کافی ارئه دادم . اما در اينجا این را باید متذکر شوم که صحنه نمایش ، برای اجرای دیالوگ ها به شش اتاقک دو طبقه تقسیم شده بود و هر کدام از بازیگران به تناوب از اتاقک های مختلف تک گویی خود را بیان می کردند . آنها در طول نمايش اتاقك هاي خود را عوض مي كردند و نور چشمك زن بر صحنه مي تابيد تا به گونه اي فضاي مصاحبه وار واستنطاق گونه را به تماشاچيان القا كند . البته نمایش در مقایسه با متن اصلی دچار تغییراتی شده بود . نور پردازی و صحنه آرایی در این نمایش در خدمت مصمونی تک گویانه و هویتی قرار گرفته بود که با استناد به مصاحبه های مختلف نویسنده و به گفته خودش در اجرای برلین و حتي در اجرای یاد شده از سوی ترک های مهاجر و خارجیان مسلمان مورد استقبال قرار نگرفت.

روز بعد، 17 می ، باز هم در رکلینگ هاوز بودیم با دیدن اجرای Boling alone نوشته اولیور بوکوفسکی (Oliver Bukowski) از نمایشنامه نویسان مشهور آلمانی ساكن برلين . در اين نمايش ، جینی وجیسکا ، یکي بالای 70 سال یکي زیر 40 سال ، به ترتیب صاحبخانه و مستاجر هستند که پس از مدتی تنهایی های زن جوان تر و کنجکاوی های زن صاحب خانه آن دو را به هم نزدیک می کند و رفته رفته به هم وابسته می شوند . نمایش تا حد زیادی بر دیالوگ استوار بود و گفتگوهای آن بحث های داغ دو نسل را با هم مطرح می کرد که گاه شکل مضحکه به خود می گرفت گاه گروتسك . عناصر تراژیک و و کمیک در این اثر مثل آثار دیگر بوکوفسكی به موازات هم در نمایش پیش می رفتند و حتی در پایان تنها روزنه های امید میان ارتباط این دو زن متفاوت ، گویی كور وبسته می نمود و تقدیر در نهان ، مثل تراژدی های کهن يوناني ، بی دخالت شخصیتها گرم کار خود بود.

نمایش بعدی " فورداسکورت قدیمی آبی سیر" (Alter fard escort dunkelblam) اثر دیرک لاوكه (Dirk Lauke) بود . ماجرای سفر دورودراز دو دوست ، همراه همسر یکی از آنها به سرزمین های دور ، به آمریکا و آمریکای لاتین و گفتگو ها و گپ وگفت شان در طول سفر با آشتی ها ، خشم ها، و قهر هایشان . نمایش یاد شده ، به دیدگاه جوانان و برداشت آنها از مسائل روز و مفاهیمی چون سفر و گشت وگذار می پرداخت که با بازی های درخشان و صحنه پردازی ساده ، بر دیالوگ ، بیش از کنش استوار بود.

روز 19 می، پس از کارگاه ترجمه ، دوباره به جشن تئاتر مولهایم بر کرانه روهر رفتیم و برنامه موسیقی زنده ، با نمایش های کوچک را دیدیم که همزمان در چند سالن ثابت و سیار تا پاسی از شب اجرا شد . نمایش های اغلب کوتاه و پشت سر هم و نیز اجرای موسیقی با نوازندگان آفریقایی که برای آن روز به جشنواره دعوت شده بودند.

حضور در هر کدام از برنامه ها ، اختیاری بود و هر کس می توانست اجراها یا موسیقی را ببینند ، نگارنده پس از دیدن چند اجرای کوتاه در تئاتر سیار در هوای آزاد ، در برنامه موسیقی در همان سالن سیار حضور یافت . همانطور كه گفتم ، تئاتر روهر در ساختمانی زیبا و قدیمی، محصور در باغی بزرگ و سرسبز و درخت های کهن واقع است که زیبایی کم نظیری دارد.و مي توان در محوطه ي اطاف آن برنامه نمايش و سخنراني و پذيرايي در هواي آزاد گذاشت .

نمایش ها گاه این ساختمان که كنار شهر کوچک مولهایم است ، گاه در سالن های داخل شهر، و گاه در شهر های دور و اطراف مثل دیو سبورگ ، اسن، رکلینگ هاوزن و دوسلدورف برگزار می شد که تمرکز جشنواره در یک شهر نباشد و همگان از طيف هاي مختلف بتوانند نمایش ها را ببینند . این شهر ها با مو لهایم از یک ربع ساعت تا یک ساعت با مترو فاصله دارند. این تدبیر علاوه بر تمرکز زدایی ، باعث بالا رفتن فرهنگ تئاتری مردم در شهر های کو چک تر هم می شود و نتیجه بهتری در بر دارد. آنچه ما نيز باید در اجرای برنامه های فرهنگی در کشورمان رعایت کنیم تا بتوانیم امکانات فرهنگی ر ابه تساوی میان شهر ها ی بزرگ ، کوچک، و مرکز تقسیم نماییم.

هفته دوم این سفر فشرده کاری و گرو هی، با سفر به اشترالن Straelen شهر کوچکی در یک ساعتی مولهایم در نزدیکی مرز هلند آغاز شد . قبل از پرداختن به برنامه ها ي كاري آنجا ، بد نیست این شهر کوچک و مهمتر از آن کلگیوم (هیات) مترجمان اروپایی Europaeische Uebersetzer Kollegium را به شما معرفی می کنم.

30 سال پیش در شهر اشترالن ، موسسه ای در خانه ای قدیمی پا گرفت که کار آن اعطای اقامت به مترجمان با وبدون بورسیه برای ترجمه آثار ادبی به زبان های مختلف است . اقامت ها از یک هفته تا شش ماه طول می کشد و به هر مترجم یک اتاق کوچک می دهند تا بنشیند و در سکوت ، در ساختمانی که در و دیوار آن پر از کتاب و فرهنگ لغت و آثار مرجع است و 24 ساعته به اینترنت وصل است ، آثار ادبی را ترجمه کند .

در این موسسه ، کتاب به همه زبان های زنده و مرده جهان وجود دارد و تا کنون سالیانه مهمان 750 مترجم از سراسر جهان بوده است. این موسسه البته هیچ وابستگی سیاسی به هیچ حزب يا گروهی ندارد و حتی با انجمن مترجمان همزمان اروپا در بروکسل هم مرتبط نیست و بدون سرو صدا ، كمك مي كند تا آثار ادبی آلمانی و اروپایی به زبان آلمانی ترجمه شوند یا از زبان آلمانی به زبان های دیگر در آیند . شرط حضور در این اینجا هم کیفیت کار مترجم و سابقه ي او و كارنامه ي پروپيمان وي در زبان خودش است و ارائه قرار داری از طرف ناشر، البته با رعایت حق کپی رایت و اظهار علاقه به ترجمه آن درآنجا . .مترجمان البته با هزینه خود هم می توانند در این کتابخانه و مرکز پژوهشی بزرگ حضور یابند که نزدیک به 35 اتاق دارد ودامنه الفبایی کتاب ها از ساختمان اصلي ، اتاق هاي سمینار، دو آشپزخانه و راهرو ها به اتاق هم کشیده شده ودر هر کدام از اتاق ها ادبیات کشور های مختلف به آلمانی و زبان های دیگر حضور دارد . من در اتاق 26 این مرکز بودم که نمی دانم حساب شده یا اتفاقی آثاري از ادبیات فارسی Persische Literatur ، پرتقالی ، لهستانی ، برزیلی ، اندونزی یایی، پاکستانی و... در قفسه هاي آن چيده شده بود . دیدن قفسه ي کتاب های زبان فارسی با پیشینه درخشانش ، اول مرا شوق زده كرد وبه وجد آورد ولي بعد خيلي زود با ديدن تعداد اندك اش ، راستش شرمنده ام کرد : چند کتاب اهدایی از طرف آلمانی ها از صادق هدایت به زبان فارسی (چاپ دهه هفتاد در پاریس ) و فرانسه ،دیوان حافظ البته به الفبای سیریلیک! ، دو سه کتاب آلمانی در باره شعر پس از نیما و همین! گفتني ات كه همه ي اين بضاعت اندك در قفسه ، اهدایی از طرف افراد آنهم آلماني ها بود . بخش فرهنگ های فارسی هم البته فقیر بود : تمام داروندارش فرهنگ آلمانی- فارسی بهزاد ، فرهنگ فارسی 8جلد سخن ، فرهنگ فارسی- آلمانی یونکر و علوی ، فرهنگ هزاره و فرهنگ عامیانه دو جلدی ابوالحسن نجفی و کتابی درباره مینیاتور های ایرانی به زبان آلمانی بود .همین ! {امیدوارم شاعران،نویسنده گان ، ناشران و فرهنگ دوستان ایرانی رغبت کنند آثارشان را به زبان فارسی یا هر زبانی برای کتاب خانه آنجا بفرستند ،. چون نهاد هاي رسمي چنين نخواهند كرد ! علاقه مندان می توانند آدرس کامل آن را از نگارنده بگیرند یا برای یافتنش به اینترنت سر بزنند . در میان آن همه عکس نویسنده وکتاب از زبان های مختلف بر در وديوار ساختمان ، سهم ما همین ها بودکه گفتم ، در و دیوار ساختمان هم پر از پوستر و قاب عکس نویسندگان كشورهاي ديگر بود و دریغ از یک ایرانی در میان آن تصاویر! در دفتر یادداشت و یاد بود آن جا هم هیچ رد و نشانی از ایرانیان و زبان فارسی نبود . این بود که با رباعی یی از خیام به زبان فارسی و شعری از خودم به آلمانی آن را امضا کردم .گویا متأسفانه من تنها و نخستین مترجم ایرانی بودم که به آنجا پا مي گذاشت . این به راستی هزینه گزافی است که بابت غفلت خواسته وناخواسته مان و عدم درک روح زمانه و قواعد بازی جهانی می پردازیم و روز به روز از صحنه فرهنگ جهانی محو تر می شویم . .مسئولان فرهنگی ، سیاست ورزان، مردمان ساکن ایران عزيز يا فرنگ ، چه کسی در این میان كوتاهي كرده است ؟


روز دوشنبه 21 می ضمن کار گرو هی روی نمایش "کلام ها و اندام ها" نمایندگان روسیه ، لتونی ، لهستان و بوسنی هرزه گوین تئاتر کشورشان را در 20 تا 30 دقیقه به آلمانی برای جمع معرفی کردند . حوزه های یاد شده با وجود تجربه های مشترک مردم شان درحاكميت سوسیالیسم ، هم خانواده بودن زبان ها و نژاد ها و نیز همجواری جغرافیایی شان هر کدام در ادبیات نمایشی ، سرشت وسرنوشت خاصی دارند . نخستین معرفی از تئاتر روسیه انجام گرفت.

آلاریبیکووا ، مترجم آثار نمايشي و كارگردان و منتقد ، از بحران تئاتر در روسیه گفت ، از وضعیت اجتماعي پس از سوسیالیسم ، گرانی ، کیفیت بد همه چیز که بر تئاتر هم تاثیر گذاشته است . از مجله ای در سن پترزبورگ که فقط نقد تئاتر چاپ می کند نه آثار نمایشی ، از چهار فستیوال مهم کشورش "نوه دراماتیک" (نمايش نوين ) و ... اینکه پول سرشار از نفت، نه تنها کمکی نکرده بلکه فقر روز افزون مردم را به ارمغان آورده ، به طوری که بر استقبال تماشاگران از آثار نمایشی هم تاثیر گذاشته است. به نظر او البته شهردار مسکو و همسرش که یکی از زنان سرمایه دار جهان است ، این روزها برای فرهنگ و فستیوال ها، پول فراوان خرج می کنند . اما به باور او نویسندگان مطرح و جوان ادبیات نمایشی روسیه بیشتر از شهرستان ها و روستاهای دور دست به مسکو می آیند و موضوعات غالب در تئاتر روسیه، به نظر او دغدغه های اجتماع در حال دگرگونی ، خانواده ، مسئله چچن و بنیاد گرایی ، روسپیگیری ، بیکاری جستجوي هويت و ... بود که در تئاتر مردم گرا نمود می یابد ، اما تم های تئاتر جدی بیشترنخبه گرا و روشن فکرانه اند.

او چند نمایش نامه نویس را به نام های پرسنی یه کوفس Perseni Jakowse ویکتوریا نیکی فرو ا ،Victorija Nikiforowa لاشا بو گادزه ، Lascha Bugadze (نویسنده گرجی جوان) با نمایش" یک سرباز ، عشق، ... و رئیس جمهور" را به حاضران معرفی کرد .

اینگاروزنتال، مترجم و كارگردان لتونيايي ، پس از معرفی پیشینه زبان لتونی شعر های عامیانه و افسانه ها و.. و اينكه از قرن 19 اولین کتاب ها به آن نوشته شده ، نام هایی چون مارا زلته Mara Zaltte ، اینگا آبله Inga Abele و مارگریتا پرونکا Margarita Perunecka را از تئاتر نویسان کشور خود معرفی کرد، او البته از تاثیر ترجمه موزونی از رباعیات خیام به زبان لتونی بر ادبیات لتونی وشخص خودش مي گفت ، ترجمه ای که خود او اغلب آن را از بر داشت.در نهايت حاضران را به سایت www.literatur.lv حاله داد تا اطلاعات بيشتر در این زمینه به آلمانی را در آن پیدا کنند.

بعد از او ، تئاتر لهستان را ، یونا کوزمیرسکا ي منتقد ومترجم ، معرفی کرد . به نظر او واقعیت های نو ، محیط زیست و مسائل سیاسی از تم های تئاتر لهستان است. او در نمایشنامه نویسی به نام های یان کلاتا Jan Klata، پکژ میستال وژک Pkzemystall Wojciesezk و دروتا مالو وسکا Drota Malowska را معرفی کرد و از موسسه تئاتر Instytal Teatralny مختصری سخن گفت .

تئاتربالکان و بوسنی هرزه گوین را ملینکو گورانویچ ، كارگردان و مترجم بوسنيايي ساكن اشتوتگارت ، با آثاری از آلمین ايمسیرویچ Almir Imsirevic و راشا کومیناس Rasa Kominac به حاضران معرفی کرد و فهرست بلند بالایی به زبان آلمانی از تئاتر بالکان به جمع ارائه داد. "نمایشی غیر جنگی" از آثاری بود که معرفی و در باره اش بحث کرد.

عصر آن روز مقارن غروب ، اجرای ویدئویی نمایش "مالا تسمنتباوم" (Mala Zementbaum) از آرمین پتراس و توماس لاوینکی Armin Petras /Thomas Lawinka) را دیدیم . اجراهای این پنج روز در اشترلاین همه پیشتر از سفر ما بر صحنه رفته بود و ما اجرای آن را با ویدئو دیدیم.

روز بعد 22 می، پس از از کار گروهی و ترجمه ، نمایندگان فنلاند و ایسلند، به معرفی تئاتر کشور شان پرداختند . یوکا –پکا که خود از مسئولان تئاتر در هلسیکنی Helssinky و تامپره Tampre بود از جایگاه بالای ادبیات و شعر که بیش از نشر و نمایش در فنلاند طرفدار دارد، گفت و با معرفی کوتاه نزدیک به ده نفر كساني چون یو ها یوکه لا Juha Jokela، یوها سیلتاین و سیرکوپرتولا Sirkku Peltalo، آنا کروگروس Anna Krogerus لئا کله مولا Lea Klemola، ماریا یوتونی Maria Jotuni و... پرداخت و بیشتر تاکید خود را بر معرفی جشنواره هلسينکی وتامپره گذاشت که می توان در سایت www.teatteri.org به انگلیسی و فنلاندي در مورد آن و تئاتر كشورش اطلاعات ارزنده اي یافت.

تئاتر ایسلند به گفته ي هافلیدی ، كارگردان ايسلندي ، بسیار کوتاه و کم پیشینه است. به طوری که سالن تئاتر ملی این کشور کم جمعیت با زبان خاص خود ، در سال 1950 گشایش یافت . اتحادیه تئاتر این کشور هم 80 عضو دارد که اغلب شان فعال نیستند و تقریباَ سالی 20 اجرادر آن كشور بر صحنه می برند . هافلیدی معتقد است در آن کشور سردسیری بدون الکل، تئاتر متصور نیست!! چه بر صحنه چه در میان تماشاگران ! هافلیدی خودش کارگردان است و تا کنون از گراس و توماس برنهارد کار روی صحنه برده است. در این بخش با دو نمایشنامه نویس ایسلندی آشنا شدیم : بیارنی جونسون Bjarni Jonasson و جان- آتلی یوناسونJon- Atli Jonasson .

روز23 می ، علاوه بر سمینار گروهی و کارگاه ترجمه ، به مرحله سوم معرفی تئاتركشورهاي شیلی، پرتغال، فرانسه و ایران اختصاص داشت . سوله داد لاگوس نماینده شیلی که خود اختصاصاَ مترجم آثار نمایشی بود از وضعیت تئاتر در شیلی گفت و از استقبال کم از آثار نویسندگان خارجی در اجرا های مختلف و چاپ ترجمه هایی از آنها به زبان اسپانیولی. این ویژگی البته به نفع تئاتر بومی است و شاید درست نقطه مقابل وضعیت تئاتر در کشور ما باشد كهدر آن ظاهرا از تئاترهاي خارجي بيشتر استقبال مي شود . او گفت تئاتر های نویسندگان خارجی فقط در صورت اجرا ترجمه می شود یا نهایتاَ - آنهم به ندرت - به چاپ می رسد . در آن کشور فقر مالي و گاه فرهنگي یکی از دلایل استقبال کمتر از تئاتر در شهرستانهای کوچک و حتی سانتياگو دوچیله از سوی تماشاگران است. تئاتر شیلی نیز بیشتر مركزگرا ست و در شهر سنتياگو- در پايتخت - اجرا می شود. این هم به خاطر وضعیت خاص جغرافیایی آن است .

ورا سان پایو دو لموس ، بعد از وی به معرفی تئاتر پرتغال پرداخت که آن هم در بیشتر در پایتخت متمرکز است. او از تئاتر قرن 15 و 16 و دوران استعماری پرتغال شروع کرد و لوئیس دوکومشLuis de Camoes شاعر و نمایشنامه نویس کلاسیک و پس از آن از آثار فرناند و پسووا Fernando Pessoa مثل " دریانورد"،"پیام" و "فاووست " گفت خوشبختانه نمایش اول و سوم به قلم علیرضا زارعی و نگارنده به فارسی ترجمه شده که هنوز منتشر نشده است.

پس از آن نوبت به بررسی تئاتر دوران دیکتاتوری سالازار Calazar و کاتانوCatano فرا رسید و پس از آن از پس زمینه های تاریخی جنگ های استعماری و انقلاب میخک در 1974 سخن به میان آمد . به جزء لیسابون (ليسبون ) ، شهر پورتو دومین شهر تئاتری پرتغال است . در لیسابون 9 سالن و در پورتو هفت مرکز تئاتر و موسیقی به کار تئاتر می پردازند.

در سخنرانی ورا لموس علاوه بر آشنایی حاضران با دو سایت www.instituto-camoes.pt و www.flul.pt/setbas با فعالیت تئاتری Eduarda Dionisio رژه سیلوالمو Silvalemo Jorge لوئیز کوستاگومز Luise Costa Gemes، با آثار ژوزه لوئیس پایکسوتو ، Jose Luis Peixoto، کتاب های نمايش " صبح" ( 2006 ) "زمستان که بیاید" ( 2007) و ژوزه ماریا ویه را مندس Jose Maria Viera Mendes نویسندگان جوان معاصر متولد سال های 1974 و 1976 و آثار"دو مرد" (1998 ) ، "آپارتمان تک خوابه" ( 2003) و "همسر من" (2007) از نویسنده اخیر مفصلاَ آشنایی به هم رساندند . ورا خودش استاد دانشگاه در رشته تئاتر است وبا اغلب نویسندگان و نمايشنامه نويسان شخصاَ آشنایی دارد.

پس از پرتغال نوبت فرانسه رسید که هاینس شوارتسینگر از ادبیات نمایشی فرانسه در کانادا(کبک) و کشور فرانسه به صورت گذرا سخن گفت و به معرفی یاسمینارضا Jasmina Reza و جند نویسنده دیگر پرداخت.

سخنران بعدی نگارنده از ايران بود که در اصل باید دو روز بعد با مترجمان و معرفان تئاتر هندوستان، مصر و یونان سخنرانی می کرد. اما فشردگی برنامه ها باعث تغییر آن شده بود . چون آن روز مصادف می شد با سفر برگشت گروه از اشترالن و ادامه برنامه ها در مولهایم . نگارنده پس از معرفی تعزیه Tasiye، سازوکارهای آن ، نوع و شیوه اجرای آن ، نقش متن در تعزیه و تفاوت ها وشبا هت های آن با تئاتر های آئینی دیگرسرزمين ها از جمله نمایش های آئینی در مورد مصائب و آلام مسیح Passionspiele و نیز با تکنیک فاصله گذاری وبیگانه سازی برشت Verfremdungsefekt، مقاله گوته و درام ایرانی (به زبان آلمانی) به قلم دکتر تورج رهنما رادر اين زمينه برای مطالعه بیشتر در اختیار حاضران و مسئولان ITI قرار داد. وی پس از آن از ادبیات نمایشی مدرن ایران و شکل گیری آن از قرن 19 با متون فتحعلی آخوندزاده ، تا قرن بیستم سخن گفت . تئاتر دوران مشروطه نیز از بحث های این قسمت بود . وی ضمن معرفی بهرام بیضایی، اکبر رادی، بیژن مفید و چند پییشکسوت دیگر ، پری صابری، نغمه ثمینی، چیستا يثربی، جلال تهرانی، محمد چرم شیر و حمید امجد را به صورت گذرا معرفی کرد . پس از ان به طور مفصل از محمد یعقوبی Mohamad Yaghoubi، و محمد رحمانيان Mohamad Rahmanian سخن گفت . از محمد یعقوبی، نمايش هاي زمستان 66 ، یک دقیقه سکوت، رقص کاغذ پاره ها ، قرمز و دیگران و ساير آثار و فعاليت هاي وي معرفی شد . تکیه بحث روی تکنیک ها، تم ها و شگردهای یعقوبی در آثارش بود و نیز پس زمینه تاریخی – اجتماعی زمستان 66 ، و تحلیل متن آن که خوشبختانه متن اصلی و ترجمه فرانسه آن نیز در اختیار حاضران قرار گرفت . از نمایش قرمز و دیگران هم ترجمه آلمانی Rot und die Anderen به قلم ايرج زهري روی سایت نویسنده موجود بود که به همه مترجمان و سایت ITI ارائه و سپس ايميل شد . از محمد رحمانیان تقریباَ همه کارهایش به غیر از مصا حبه موجود بود . متاسفانه در ایران حتی باوجود تماس با نویسنده و گرفتن آثار ديگر از دستيارش نتوانستم آن را پیدا می کنم و بخوانم . رحمانیان البته با کارنامه بسیار گسترده و گوناگون اش نويسنده ي نمایش های آئینی ، اجتماعی، سیاسی و ... زيادي است . او در کشورهای مختلف اجرا داشته که همه آنها معرفی شدند و نیز بیشتر آثار وی به آرشیو آی تی آی ارائه شد وتکيه بحث بيش از همه روی ، تم، زبان، نوع و اجرا و استقبال از نمایش Fans در ایران بود . در نهایت مقاله درام مدرن فارسی (از 1980 تا 1870) نوشته تورج رهنما به زبان آلمانی، در اختیار علاقه مندان برای مطالعه بیشتر قرار گرفت . این دو مقاله ارزشمند از کتاب دوزبانه یک عمر در خدمت دو فرهنگ نوشته تورج رهنما به کوشش سوزان گویری انتخاب شدند. این کتاب در نشر بهجت تهران در سال 1383 منتشر شده که نام آلمانی آن

Touradj Rahnema, Ein Leben im Dienste Zweier Kulturen است . جشنواره ي فجر ، معرفي مجله نمايش و صحنه از بخش هاي جنبي سخنراني مترجم ايراني بود .

روز 24 می به کار گروهی روی نمایش "کلام ها و اندام ها " اختصاص داشت و عصر همان روز گروه مترجمان نمایش " کارل ماکس – سرمایه ، جلد یکم" (Karl Marx; Das Kapital , Erster Band) به قلم هلگارد هوگ و دانیل وتسل Helgard Hanug &Daniel Wetzel اجرای ریمني پروتوکول Rimini Pratokol را با اجرای ویدئویی تماشا کردند. این کار بسیار عمیق و مفصل ، حقیقتاَ نو و بحث انگیز بود . اين روزها ریمینی پروتوکول با نمایش های بحث انگیزش در آلمان جایگاه خاصی پیدا کرده است . کتاب مارکس به گواه تاریخ ، در کنار انجیل ، یکی از گسترده ترین و تاثیر گذارترین آثار در تاریخ معاصر بوده است . هیچ کتاب دیگری نیز تا بدین حد بحث بحث انگیز و مورد سوتفاهم نبوده است. و همزمان نتوانسته است برداشت های گوناگون از خودش را در مخاطب و عرصه ي جامعه دامن بزند . هیچ اثری نیز با چنین موشکافی به تحلیل بنیادین قوانین بازار در فرآیند کار و تولید ارزش و به طبع انسان کالایی نپرداخته . از این رو بر صحنه آوردن آن هم در هر حال و به هر نحو کار مهم و در عین حال بحث انگیزی می شود . این اثر از نظر نویسندگانش به هیچ وجه اثری کمدی نبوده بلکه تراژیک است.

همچنین در این نمایش سخن از انکار صرف یا تایید اثر هم نیست یا حتی نویسنده نمی خواهد بر صحنه تئوری پردازی کند . بعلاوه سخن از این نیست که گروه کارگردانی اثر را با چه تعبیری می خواند بلکه چه کسانی و چگونه تاكنون در پهنه ي عالم قرائتش کرده اند و نیز بحث بر سر این نیست که چه چیز در خود اثر نهفته است ، بلکه سخن از این است که این نهفته ها در کجای جامعه بوده و چگونه بروز یافته و منجر به چه رخدادها و نهادها و حكمراناني شده اند . چه بازتاب ها، باز خوردها و کنش های سیاسی و اقتصادی را سبب شده اند . از آنجا که نگارنده در حال ترجمه این اثر است سخن بیشتر از اجرا و متن را به مقدمه آن ترجمه وا می گذارد.

صبح روز 25 می به معرفی تئاتر هند، مصر ، یونان، اختصاص داشت و روز آخر اقامت مان در موسسه ترجمه اشترلاین هم بود.

فوزیه حسن ، استاد تئاتر دانشگاه قاهره و دكتر در ادبيات آلماني ، ساعت 9 صبح معرفی تئاتر مصر را شروع کرد. او ،معرفی خود را با پیشینه های تئاتر در دوران فراعنه با ارئه تصاویر کامپیوتری از نقاشی ها و دیوار نگاره های مصری آغار کرد و ادامه ان تم ها را در تئاتر معاصر کشورش دنبال کرد و شواهدی از آن را ارئه داد . به نظر او شواهدی از نوعی تئاتر در آیین ها و جشن های مصر باستان وجود دارد ، در افسانه ایزین و اوزیریسIsis und Osiris . از ديگر مباحث او تئاتر سایه بازی از قرن دهم ، آثار ابن دانیل با نمايش " طیف الخیال"،" عجیب و غریب" ، "والمیتم و الیتیم" بود .تئاتر عروسکی از قرن 16 در مصر با "شب بزرگ و باشکوه" رواج یافت پس از آن سال های 1847 گروه های تئاتری لبنانی، سوری و مصری به اجرای تئاتر در مصر پرداختند. او از مارون النقاش (1855-1817) وترجمه او از فرانسوی و ایتالیایی سخن گفت پس از آن از (احمد بوخلیلی القبانی)(1903-1833) گفت با مضامین تاریخی از حوزه های فرهنگ عربی كه آثار او شامل "ناسپاس" (1865) "هارون الرشید" ، "عشر" (1884( "عمرالقیس"، "شاه محمود" ،" بوالحسن دیوانه سر" ،" تولد" ، و" ابوالجعفرالمنصور" هستند. یعقوب صنوع، (1912-1839)، احمد شوقی(1932-1868(، خلیل مطران، (1949-1871) ، فرخ انطون، محمد تیمور، توفیق الحکیم، (1987-1898)، عبدالرحمن الشرقاوی، سعد الدین وهبه ،(1997-1929) ، یوسف ادریس، (1991-1927) ، صلاح عبدالصبور ، بهیج اسماعیل ، از نویسندگانی بودند که فوزیه به معرفی آنها پرداخت وي دو نویسنده اخیر و توفیق الحکیم را مفصلاَ مورد بحث و بررسی قرار داد.

پس از او جایا شره جوشی ، دكتر ادبات آلماني و مدرس زبان آلماني در بمبئي به معرفی تئاتر هندوستان پرداخت . او از تئاتر های عامیانه در دوران کهن و مضامین آیینی مدهبی آن شروع کرد ، تعداد زیادی از نویسندگان را در ایالت های مختلف ذکر کرد سپس به تئاتر شکل گرفته زیر تاثیر انگلیسی ها پرداخت.

البته سخن از تئاتر هند ، بدون گذار به هزار تا دو هزار سال پیش از میلاد امکان پذیر نیست و 20 تا 30 دقیقه برای این همه کفایت نکرد . از این رو معرفی همه مقدمات تئاتر هندوستان با سرعت انجام شد . تئاتر در هندوستان بدون بررسی انواع کتب مقدس مفاهیم آن، و نیز بدون بررسی رقص ها و پایکوبی ها تقریباَ بی معنی است. تعداد زبان ها نیز در هندوستان باعث شده است که حتی یک متخصص هندی هم نتواند به همه تطورات تئاتری در سراسرهند بپردازد . جایا به تئاتر انگلیسی و مراتی پرداخت. زبان اخیر گویا زبان بمبئی و حوالی آن است.

نویسندگان هندی عبارت بودند از موهان راکش، جیبتنویر، ابراهیم القاضی ،صفدر هاشمی بنگالی، عبدل سرکار، اوپتال دوت و تاگور، انگلیسی نویسان: گریش کارناد، ماهش داتانی، او در بخش نویسندگان مراتی به ویجی تندول کار،Vijay Tendunlkar، ساتیش اله کار، پارس موکاشی، سنتوش پاوار، مانسی وینی،لاتارا ویندا و ساطئی Satee پرداخت . پس از آن به معرفی چند کتاب و سایت اینترنتی تئاتر پرداخت و آثاری از گاشیرام کوتوال(Ghashiran Kotwal) را معرفی کرد.

تم های نمایش های هندی، معمولاَ بسیار متعدد اند و تئاتر در هندوستان ماجرای مفصل و منحصر به فردی دارد.

ماریا مانتی از یونان ، مترجم و رمان نويس جوان ، اما عمداَ از بررسی تئاتر یونان باستان صرف نظر کرد و به نماشنامه نویس معاصر پرداخت.سپس گئورگ دیالمونس Georg Dialegemenos ، لولا آناگنوستاکی Loula Anagnostaki، واسیلیلس کاتسینوریس Vassilis Katsikonouris و آب اووAb Ovo را معرفي كرد . از این نویسندگان با نمایش نامه های "شیر " ، "در دوزخ" ، "وبوا ونزتسیا" و چند نمایش دیگر آشنا شدیم . نمایش "سوسک " از ویسلی ماورو گئورگویوز Vassilis Mavrogeorgiueو "سرود ملی" ، اثر میشائیل مارمارینوس Micheal Marmarinos مورد تحلیل قرار گرفت.

عصر روز 25 می به مولهایم برگشتیم و نمایش " به جهان می آید مردی" از مارتین هکمانز را بر صحنه تئاتر دوسلدورف دیدیم. این نمایش نامه را پیشتر تحلیل کردم.

روز 26 می با مارتین هکمانز درباره نمایش "کلام ها و اندام ها" به بحث و بررسی گروهی پرداختیم و عصر همان روز به دیدن نمایش "شب- کور" (nachtblind) اثر نویسنده جوان سوئیسی داریا اشتوکر (Darijaastocker) پرداختیم که نمایشی خانوادگی با اجرایی موفق با صحنه پردازي خوب بود . تضاد نسل ها، پنهان کاری و عدم درک متقابل تم اصلی این نمایش بود که در تئاتر روهر، سالن اصلی اجرا شد و پس از آن بحث درباره آن با بازیگران و نویسنده تا پاسی از شب ادامه داشت. رویه ای که تقریباً در همه نمایش ها انجام مي گرفت و بحث وبررسی پس از نمایش ها بر گزار مي شد.

روز یکشنبه 27 می با اعضای موسسه گوته در جهان از جمله بلژیک ، دانمارک ، انگلیس ، ایرلند ، هلند ، نروژ و سوئد دیدار کردیم . این دیدار با حضور رئیس آی تی آی آلمان ، دستیارش ، گروه مترجمان و مسئولان سايت اينترنتي گوته، آرشیو نمایش های این موسسه و پروژه های نمایشی بین المللی آن مستقر در مونیخ (مرکز این موسسه)انجام گرفت و با معرفی تک تک اعضا نشست آغاز شد و با بحث هایی درباره وضعیت تئاتر آلمانی در هر کشور و گزارش مترجمان از تئاتر كشور خودشان پایان یافت.

عصر همان روز "آزمون" (پرو) (Die Probe) اثر لوکاس برفوس Lukas Baerfus را در سالن تئاتر شهر مولهایم دیدیم که آخرین نمایش در آخرین روز کاری گروه در مولهایم بود و صبح روز بعد یک یک افراد با کوله باری سنگین از تجربه ها و خستگی مفرط اما لذت بخش از برنامه های بسیار منظم و فشرده راهی دیار خود در سرتاسر این کره ي خاکی می شدند تا روز از نو و روزی از نو! به کار خود در کشور خود بپردازند و هر کدام با واقعیت هایی انکار نا پذیر خود و جهان خود مواجه شوند يا كنار آيند . مترجمان دو روز پس از پايان برنامه ها ي اين سفر فشرده ، با تاسیس یک گروه مشترک در اینترنت ، همچنان به تبادل تجربه های خود و اخبار تئاتر از سرزمين خود ادامه می دهند .

دو روز پس از اتمام جشنواره تئاتر مولهایم ، برنده ي اول آن با ایمیل به مترجمان و مخاطبان در سراسر جهان اعلام شد. حدس می زنید كدام نمايش جايزه ي اول را برد ؟بله ، " کارل ماركس : کاپیتان ، جلد یکم " برنده جایزه اول 15000 يورويي جشنواره شده بود . از نمایش" شبكور " اثر داريا اشتوكر و الفریده یلینگ هم تقدیر به عمل آمده بود.

روز آخر، از گروه بين المللي مترجمان برای انتخاب نمایش مورد علاقه شان و رای گیری برای انتخاب نمایش برتر جشنواره مولهايم نظر خواهی کتبی شد . آلا ریبیکو ا از روسیه ، هاينتس شوارتسینگر از فرانسه و نگارنده از ایران به" کارل مارکس : كاپيتال ، جلد يكم " رای دادند . دو نفر به يلینک، دو نفر به دوشیزگان سیاه پوش و بقیه به نمایش های دیگر. بدیهی است که آرا مترجمان به آرا داوران جشنواره در جمع بندی نهایی افزوده شده بود و در نهایت ریمني پروتکل و مارکس برنده جشنواره شدند. نگارنده خوشحال است که نظرش در نهایت با اکثریت هیات داوران یکی بود.

از برنامه هاي جالب حواشي اين جشنواره ، برگزاري تئاتر كودكان بود كه ما در آن شركت نداشتيم .

افزون بر آين نيز بحث علمي – ادبي – روانشناسي " سويه هاي هراس " Facetten der Angst در بخش تحليلي در كنار جشنواره در تئاتر مولهايم ، موزه ها و گالري ها با نمايش آثار هنري در مورد ترس و نيز سخنراني با حضور روانشناشان و منتقدان و هنرمندان بر قرار بود . ما در اين جلسات شركت كرديم و نيز از فيلم ها و آثار هنري در اين زمينه ديدن كرديم . تاكيد اصلي اين بحث بر اين بود كه هراس در كجا باعث خلاقيت هنرمند مي شود و كجا سد راه اوست .تحليل همين پديده از نظر رواني ، اجتماعي و فلسفي ما را با ريشه هاي آن آشنا مي كند و در مي يابيم كه در جهان همواره از بدو پيدايش آن وآفرينش آدمي بر پهنه اش هراس بوده ولي در دوره هاي مختلف چهره عوض كرده است و از هراس از گرسنگي ، سرما ، حيوانات درنده ، به هراس از هواپيما ، جنگ هاي مدرن ، و حملات اتمي وشيميايي بدل شده است به طوري كه جهان ما و انسان مدرن همواره در كارباز نمايي و بازتوليد هراس ها و نگراني هاي تازه و تاكنون ناپيدا ست كه گاه باعث خلاقيت و گاه باعث افسردگي و انزواي بشر مي شوند. شناخت آن ها مي تواند باعث رفع سويه هاي منفي اش شود اما نمي تواند يكسره آنها را حذف نمايد و اصولا بدون هراس نه زندگي ممكن است نه هنر .

در اين سفر با جلوه هاي گوناگون تئاتر آلمان آشنا شديم و نگارنده به شخصه دريافت كه تئاتر آلمان شايدتا حدي از بي اندازه عقلايي بودن در عذاب است و اندكي به جنون والاي نيچه اي محتاج . از سوي ديگر تئاتر كشور خودمان نيز بسي حرف ها براي جهانيان دارد اگر در سازماندهي و برنامه ريزي اندكي از عقلانيت آلماني ها را بياموزد و با جنون سرشار هنري وشور بازيگران و نويسندگان و شوق تماشاگرانش در آميزد .

در بحث ها و مبادله ي اطلاعات با مترجمان 13 حوزه زباني و شنيدن شرايط كاري و ملاحظات آنان براي ترجمه و محدوديت هاي شان ، به عينه دريافتم كه مترجمان و عموما كساني كه كار فرهنگي مي كنند در همه جا مشكل دارند ولي نوع و ميزان اين مشكلات با هم متفاوت است . در زمينه ي آثار ترجمه شده از درام جهان به فارسي بايد صادقانه بگويم بضاعت مان در اين حيطه چشمگير است و بجز چند كشور اروپايي در ميان حاضران ، بقيه در اغلب موارد در زمينه ي آثارترجمه شده ي موجود به زبان هاي شان ، از ما فارسي زبانان نه تنها جلو تر نبودند ، بلكه حتي در مواردي عقب تر هم بودند. مثلا نگارنده كه حتي كاراول اش ترجمه ي تئاتر وادبيات نمايشي نيست ، در هر حوزه و تقريبا از همه ي زبان هاي حاضر در اين نشست ، آثاري را به فارسي خوانده و ديده بود ، اما آنها ، جز رييس آي تي آي آلمان ، نماينده ي فنلاند كه مسئول يك جشنواره است و تا حدي نماينده ي فرانسه ، بقيه همه شان اطلاعات شان از تئاتر و حتي ادبيات كشور ما در حد صفر بود . اين است كه به نظرم بهتر است ما بيش از اين به فكر معرفي تئاتر كشور خودمان باشيم وبراي ترجمه ي آثارنمايشي خود يا ارائه ي خلاصه اي از آنها اقدام كنيم .

درباره این سفر و تجربه های آن بسیار می توانم بنویسم اما در آن صورت دیگر مثنوی هفتاد من کاغذ می شود. پس همینجا تمامش می کنم و بقیه تجربه ها را درلابه لا ، سطر سطر و مقدمه آثار نمایشی که بعدها ترجمه می کنم ، خواهم آورد.

از مسئولان تئاتر ، مركز هنرهاي نمايشي ، آي تي آي ايران و بخش بين المللي مركز هنرهاي نمايشي ايران براي همكاري با من و محمد يعقوبي براي مصاحبه با من و محمد رحمانيان بخاطر اهداي آثارش به من و سپس آي تي آي آلمان بي نهايت سپاسگزارم .
خرداد 86
علی عبداللهی
وبلاگ و پست الکترونیک

***
ترجمه در همه جا مشکلات خودش را دارد ... اینجا

جشنواره تئاتر آلمان

جشنواره تئاتر آلمان

جشنواره تئاتر آلمان

جشنواره تئاتر آلمان

جشنواره تئاتر آلمان

جشنواره تئاتر آلمان

جشنواره تئاتر آلمان

جشنواره تئاتر آلمان

جشنواره تئاتر آلمان

جشنواره تئاتر آلمان

جشنواره تئاتر آلمان

جشنواره تئاتر آلمان

جشنواره تئاتر آلمان

جشنواره تئاتر آلمان

tadaneh AT gmail DOT com