شنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۶
شعري براي ساينا (عليرضا روشن)
* راستی از استخر آمده بودم بیرون و آفتاب می‌گرفتم که علیرضا روشن زنگ زد و شعری خواند؛ شعری که اولین است برای من، چون درباره ساینا، دخترم سروده شده. خواند. خوشبختانه پیش از این شعر، علیرضا روشن را ستوده‌ام. شعر "دختر مفرغ" را اینجا بخوانید و اینجا بشنوید.

* این خبر هم حالم را بد کرد؛ امیدوارم به سلامت برگردد تا دیدارنوشتش را بنویسم که این سال‌ها مهرش همیشه با من بوده و بسیار از لطفتش بهره‌مند شده‌ام.
tadaneh AT gmail DOT com