چهارشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۵
شما هم اگر اين كتاب را نخريده ايد بشتابيد
اگر مي خواهيد اين عكس كه در روزنامه الشرق الاوسط منتشر شده ببينيد متن را بخوانيد و بعد به ادرسي كه داده ام برويدچند روز پيش همه شنيديم و خوانديم كه «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» پس از ۲۳ چاپ، اجازه‌ی چاپ نگرفت
بعد به فاصله چند ساعت وبلاگ ها و سايت ها نوشتند كه ساعتی قبل، مجوز چاپ کتاب «چراغ‌ها را من...» صادر شدا
واقعا اصل ماجرا چه بوده؟
ترديد نداريم كه ارشاد در اين دوره نگاه خاصي پيدا كرده و بسياري از نويسنده ها حتي از ارائه كتاب هايشان به اداره كتاب وزارت ارشاد خودداري مي كنند اما واقعا وزارت ارشاد اينقدر كشكي شده كه به راحتي به كتابي مجوز ندهد و بعد بدهد؟
اصل اين خبر واقعيت داشته؟
خبر از كجا درآمده؟
ناشر از انتشار اين خبر چه سودي برده؟
چه كسي اصلا از انتشار چنين خبري بيشتر سود مي برد؟
آيا باعث نشده كتاب بيشتر و بيشتر فروش برود؟
باعث نشده نوعي از ادبيات رواج پيدا كند كه ...
واقعا فكر مي كنيد انتشار چنين خبري باعث رونق ادبيات و بيرون آوردن نويسندگان از انزواست؟

هيچ جست و جو كرده ايد در سايت هايي مثل گوگل و ياهو و ... كه ببينيد اين خبر چقدر باعث بدنامي ارشاد و اداره كتاب و ... شد؟
اين روزها بسيار ديده ام كه دوستان اديب و فرهنگي و حتي نويسندگان قدرقدرت منتظر مانده اند تا كتابي لغو مجوز بشود تا بشتابند براي يافتن آن در كوچه پسكوچه هاي كتابفروشي تا با قيمتي بيش از قيمت پشت جلد، يك نسخه از آن را صاحب شوند.

هيچ دقت كرده ايد چقدر سايت هاي خارجي از اين موضوع استفاده و سوء استفاده كردند؟
هيچ دقت كرده ايد همه نوشتند كتابي كه بيش از بيست بار در ايران منتشر شده بود لغو مجوز شد، اما هيچ كدام ننوشتند كه اين كتاب پس از انتشار خبر لغو مجوز در چند ساعت، مجوز گرفت؟
فكر نمي كنيد ناشر اين كتاب با برنامه ريزي اين كار را كرده باشد؟
فكر مي كنيد ناشران چقدر به فكر ادبيات و فرهنگ اين مملكت هستند؟
وووو...

همه اين ها را به اين دليل نوشتم كه وقتي امروز براي ديدن خبرهاي روزنامه الشرق الاوسط، به سايت اين روزنامه رفته بودم، ديدم با چه آب و تابي درباره اين كتاب و لغو مجوزش نوشته و چه توضيحاتي داده اند و يك آن از خودم بدم آمد، از اين كه ايراني هستم و از اين كه ديگران براي ما تصميم مي گيرند و ... اين صفحه را باز كنيد و اگر زبان هم نمي دانيد اندكي صفحه را باز بگذاريد و فقط كلمات آشنا را نگاه كنيد و به تيترشان دقت كنيد: وزارة الثقافة والإرشاد الديني الإيرانية تمنع رواية «سأطفئ الضوء»

ببخشيد وقت تان را گرفتم، اين مطلب را همينطوري از سر دلتنگي نوشتم. شما ببخشيد. اگرچه پيش از اين و به فاصله يكي دو ساعت بعد از انتشار خبر مورد نظر ديدم كه بسياري از سايت هاي عربي و مخصوصا الجزيره اين خبر را پوشش داده بودند.
***
غروب نوشت:
مطلب بالا را صبح نوشته بودم و حالا که غروب است باز به همین مطلب می پردازم.
اول این که دوستی ایمیل زده بود که چرا اسم "عطاء‌الله مهاجرانی" را ننوشته ام که نویسنده این مطلب روزنامه الشرق الاوسط است. براش جواب فرستادم که دوست من،‌ یک عمر با بدبختی زندگی کردم که سیاسی نشم،‌ لطفا بی خیال!
و دیگر این که بازتاب این یاداشت را بازتاب داده و تیتری برایش زده که من به هیچ وجه آن را تایید نمی کنم چون منظور من فقط ناشران نبودند و اشاره ام به جامعه بیمار فرهنگي و ادبی و ارشاد بود، نه فقط یک جای خاص.
***
صبح نوشت:
الان ديدم هفتان لينك داده به نوشته آقاي مهاجراني درباره همين مطلب كه بازتاب دوباره منتشرش كرده. ايشان نوشته اند به تعبير نويسنده، این ناشر است که چراغ را خاموش می کند! از آنجا كه در جايي پيغام نمي گذارم برايشان ايميل فرستادم كه آقاي مهاجراني اين تعبير نويسنده مطلب نيست و در غروب نوشت ديروز هم به آن اشاره كردم كه اين تيتر، برداشت بازتاب است از مطلب تادانه.
tadaneh AT gmail DOT com