یکشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۵
صدام به اعدام محکوم شد

اولین باری نیست که چنین حسی پیدا می کنم. اولین باری نیست که شکر می کنم در متن خبر هستم. اولین باری نیست که خبر را خیلی پیش تر از خیلی ها می بینم و اولین باری نیست که...

بار اول یادم نمی رود هشت نه سال پیش بود دو برادر سیزده ساله میانماری را ماهواره ها نشان دادند که رفته بودند به مدرسه ای و همه را گروگان گرفته بودند. صبح فردا وقتی رفتم روزنامه حالم بد شد هر دو را کشته بودند و این بار برعکس روز قبل که دود سیگار از بینی شان بیرون می دادند خون فواره زده بود بیرون و لخته شده بود.

بار دوم زمانی بود که اولین برج ساختمان تجارت جهانی را زدند. فیلم ضبط شده این صحنه را که الجزیره و سی ان ان و بی بی سی نشان داده بودند برده بودم بخش فنی تا تصویر بگیرم از روی فیلم که زنگ زدند که بیا که برج دوم رو هم زدند

بار سوم روزهای حمله امریکا به افغانستان و آزادی کابل بود

بار چهارم روزهای حمله امریکا به عراق و سقوط مجسمه صدام در میدان فردوس بود

وووو

این بار هم اعلام حکم اعدام صدام حسین مجید رئیس جمهور مخلوع عراق و برزان تکریتی برادر ناتنی و عواد البندر از همدستان صدام.
قاضی رئوف رشید عبدالرحمان قاضی دادگاه رسیدگی به پرونده کشته شدن ۱۴۸ روستایی شیعه الدجیل پس از ترور نافرجام صدام در سال ۱۹۸۲ پس از اعلام سه حکم اعدام گفت: طه یاسین رمضان معاون رئیس جمهور سابق عراق نیز به حبس ابد محکوم شد
همچنین سه متهم دیگر نیز تبرئه شدند

حس وصف ناشدنی است
حسی که هستی و نیستی
کار می کنی و نمی فهمی
ترجمه می کنی و همزمان منتشر می شود حالا در روزنامه انتخاب ترجمه می کردم و روز بعد شاهد چاپ شدنش در روزنامه بودم و حالا ترجمه می کنم و به فاصله اندکی در سایت جام جم آنلاین لود می شود

چه حسی است این حس؟ کسی می داند

tadaneh AT gmail DOT com