چهارشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۵
من جايي پيغام نمي گذارم
اين روزها ايميل برايم زياد مي آيد چون وبلاگم "پيغام گير" ندارد. اصلي ترين بحث اين ايميل ها هم اين است كه تو با برداشتن پيغام گير يا به قول آن ها كامنت بي احترامي كرده اي به شعور خواننده ها و كساني كه دوست دارند درباره نوشته ها اظهار نظر كنند
همين جا عذر مي خواهم از تمام كساني كه گاه وسوسه مي شوند پيغام بگذارند اما با جاي خالي پيغام گير روبه رو مي شوند و مي بينند كه در آنجا فقط آدرس ايميل نوشته شده . خودم را جاي آن ها مي گذارم. من هم بودم ايميل نمي زدم
اما بياييم اندكي روراست باشيم. بياييم اندكي صحبت كنيم. چند وبلاگ نويس مي شناسيد كه با معضلي به نام كامنت هايي با نام مستعار و توهين و بي احترامي و ناسزا و ... روبه رو نشده باشند؟ اين كامنت ها را چه كساني مي گذارند؟
مثلا من كه وبلاگم نهايت صد نفر بازديدكننده دارد و مي دانم طيف خوانندگانم چه كساني هستند. وقتي پيغام اين چنيني مي ديدم شك ام به كي مي رود؟ جز به ده بيست نفري كه دور و بر من هستند و مثلا لحن و علايق من را مي شناسند
واقعا هيچ وقت فكر كرده ايد چرا اين آدم ها اين كار را مي كنند؟ گيرم دو روز، نه دو ماه، نه دو سال، نه ده سال، نه بيست سال ديگر بفهميد طرف كي بوده، فكر مي كنيد چه خواهد گفت؟ جز اين كه : مي سوختم وقتي موفقيتت رو مي ديدم
نمي تونستم تحمل كنم كه تو داري مي ري جلو و من عقب موندم
كاشكي يه كم بيشتر به من توجه نشون مي دادي
تو از دهات تون بلند شده و آمده بودي و براي خودت دم و دستگاه به هم زده بودي و من كونم مي سوخت
من، من، من، من ... و
هزار جمله شبيه اين
آن وقت شما چكار مي كنيد؟ فكر مي كنيد دعوايش مي كنيد؟ توي گوشش مي زنيد؟ حالا كه فهميده ايد شكايت مي كنيد؟ يا اين كه نه دل تان مي سوزد و احساس ترحم و بعد هم بخشش؟
تجربه به من ثابت كرده نه توان دعوا كردن دارم، نه توي گوش كسي زدن و نه شكايت كردن، خودم را ارضا مي كنم با بخشيدنش
وقتي اين همه ماجرا كش و قوس دارد
وقتي جز برخي وبلاگ ها مثل بلاگفا امكان كنترل پيغام ها وجود ندارد
وقتي به مدير بلاگفا هم زنگ بزني و بگويي كه آقا اين پيغام ها را كي گذاشته و بگويد نمي داند
وقتي حتي شكايت هم بكنيد به شما بگويند فقط آ اس پي اش معلوم است
وقتي نتوانيد كاري بكنيد
بهتر نيست كامنت تان را ببنديد؟
من البته فقط به همين اندازه هم بسنده نكرده ام. من آدم محافظه كاري هستم و بعد از چهار پنج سال زهر خوردن از آدم هاي بزرگواري مثل همان ها كه چند ماه قبل، آن مكافات را براي من درست كردند، ديگر در هيچ وبلاگ يا سايتي پيغام هم نمي گذارم
چرا؟
چون همين آدم هايي كه درباره شان با هم حرف زديم فقط پيغام گير شما را اشغال و با ياوه هاي خود پر نمي كنند، بلكه وقتي در اينجا را بسته ديدند مي روند به سايت ها و وبلاگ هاي ديگر و شروع به لجن پراكني به اسم شما مي كنند
به همين دليل، من يعني يوسف عليخاني، يعني نويسنده وبلاگ تادانه امروز و ... و قابيل هم بود ديروز، يعني كسي كه زماني از گرداننده هاي مجله ادبي قابيل بوده، اعلام مي كنم در هيچ وبلاگ يا سايتي پيغام نمي گذارم و با هر كسي كاري داشته باشم، با فرستادن ايميل يا تلفن، كارم را انجام خواهم داد
خواهش مي كنم دقت كنيد
هر يوسفي، يوسف عليخاني نيست
هر عليخاني، يوسف عليخاني نيست
هر تادانه، درخت تادانه ميلك نيست
و هابيل ها فراوانند و چشم ديدن قابيل ها بايد كه كور، بايد كه بي پيغام گير، بايد كه زندگي در جنگل را آموخت
tadaneh AT gmail DOT com